حیوانات خانگی در آمریکا
۱۸ بهمن ۱۳۹۶
تهرانجلس
۱۸ بهمن ۱۳۹۶
حیوانات خانگی در آمریکا
۱۸ بهمن ۱۳۹۶
تهرانجلس
۱۸ بهمن ۱۳۹۶

به یاد شهید بی سر، محسن حججی

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
شاید اگه کسی از من بپرسه سخت‌ترین لحظاتت در این چند سال زندگی در آمریکا چه زمانی بوده، بطور قطع بتونم بگم ساعتهایی که مجبور بودم در کلاس و آفیس کارم در کنار یک سرباز امریکایی به عنوان یک همکلاسی بنشینم...

چندین بار اتفاق افتاد که همکلاسی‌های ارتشی‌‌ام به محض دیدن حجابم می‌گفتند که من افغانستان یا عراق بودم. یادمه یکبار یکی از دوستان بهم گوشزد کرد که مبادا جلوشون حرفی بزنی اینها اکثرا فارسی بلدن.

در دانشگاه با سربازان امریکایی زیاد مواجه شدم. استادم می‌گفت که بیشتر ارتشی‌های آمریکایی از قشر پایین جامعه هستند و هیچوقت نمی‌بینی که فرزند اساتید عضو ارتش بشن. در عین حال این افراد به نظامی بودن خودشون خیلی افتخار میکنند بطوریکه عموما با لباس نظامی در کلاس و دانشگاه حاضر می‌شوند. دولت بطور کامل هزینه تحصیل و دانشگاه این افراد رو می پردازه و از احترام بسیار بالایی در دانشگاه برخوردارند.

ارتش آمریکا خدمات مالی قابل توجهی به سربازان آمریکایی اعطا می‌کنه، از پرداخت هزینه دانشگاه و بیمه عمر گرفته تا بازنشستگی با بیست سال خدمت، حقوق بازنشستگی قابل توجه، خدمات تفریحی و... ولی تابحال پیش نیومده که بشنوم که کسی از صرف این هزینه‌های مالی هنگفت برای سربازان آمریکایی شکایتی داشته باشه!

اگرچه ارتش آمریکا به کشورهای زیادی حمله کرده، ولی نشنیدم که آمریکایی‌ها اعتراض کنند که چرا نظامی‌های ما به کشور دیگه میرن و آدم می‌کشند. حتی در برخی موارد جنایاتی که ارتش آمریکا مرتکب شده، اینقدر سنگین بوده که اثرات روحی-روانی شدیدی بر سربازان بازمانده گذاشته. مثلا میشناختم کسی رو که در جنگ ویتنام شرکت کرده بود و به دلیل جنایاتی که در جنگ اتفاق افتاده بود، مدام عذاب وجدان داشت و سعی می‌کرد با خوردن شراب خودش رو آروم کنه...

البته بعد از فوت‌ این ارتشی آمریکایی، همسرش حقوق بازنشستگی بسیار خوبی بخاطر شوهرش میگیره ولی کسی معترض نیست که تو داری حقوق میگیری چون در جنگ ویتنام بیش از دو میلیون نفر ویتنامی کشته شدند.

یادمه یکبار در بیمارستان بستری بودم، پرستار ازم پرسید که اهل کدام کشوری؟ جواب که دادم ایران، گفت پسر من هم ارتشی هست و به نزدیکیِ شما بسیار سفر کرده. می‌گفت پسرش چون خیلی دوست داشت سفر بره رفت نظامی شد که دنیا رو بگرده! پیش خودم گفتم یعنی برای اینکه دنیا رو بگرده، حاضر شد آدم بکشه! نمی‌دونم چرا این خانم پرستار همه اینها رو با افتخار هم می‌گفت؟!

این روزها که خبر شهادت محسن حججی همه رو منقلب کرده با خودم فکر میکنم که چطور آمریکایی‌ها هزاران کیلومتر دورتر توانسته‌اند مردمشان را قانع کنند که حضور نظامیشان در جای‌جای دنیا برای تامین امنیت مردم کشورشان است، اما ما برای دفاع از وطن‌مون حتی زمانی که در مجلس تیراندازی هم میشه، یا برای دفاع از مظلومانی که فریاد کمک خواستن‌شون هم بلند شده، باید هزار دلیل و توجیه بیاریم!

برخی اوقات فکر می‌کنم در شرایط امروزی ایران که برخی حتی ارزش جان دادن را نمی‌فهمند، ظهور افرادی مثل شهید محسن حججی که به یکباره جو غالب جامعه را تحت تاثیر قرار می‌دهند، شبیه به معجزه می‌ماند...

مطالب مرتبط

به یاد شهید بی سر، محسن حججی

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
شاید اگه کسی از من بپرسه سخت‌ترین لحظاتت در این چند سال زندگی در آمریکا چه زمانی بوده، بطور قطع بتونم بگم ساعتهایی که مجبور بودم در کلاس و آفیس کارم در کنار یک سرباز امریکایی به عنوان یک همکلاسی بنشینم...

چندین بار اتفاق افتاد که همکلاسی‌های ارتشی‌‌ام به محض دیدن حجابم می‌گفتند که من افغانستان یا عراق بودم. یادمه یکبار یکی از دوستان بهم گوشزد کرد که مبادا جلوشون حرفی بزنی اینها اکثرا فارسی بلدن.

در دانشگاه با سربازان امریکایی زیاد مواجه شدم. استادم می‌گفت که بیشتر ارتشی‌های آمریکایی از قشر پایین جامعه هستند و هیچوقت نمی‌بینی که فرزند اساتید عضو ارتش بشن. در عین حال این افراد به نظامی بودن خودشون خیلی افتخار میکنند بطوریکه عموما با لباس نظامی در کلاس و دانشگاه حاضر می‌شوند. دولت بطور کامل هزینه تحصیل و دانشگاه این افراد رو می پردازه و از احترام بسیار بالایی در دانشگاه برخوردارند.

ارتش آمریکا خدمات مالی قابل توجهی به سربازان آمریکایی اعطا می‌کنه، از پرداخت هزینه دانشگاه و بیمه عمر گرفته تا بازنشستگی با بیست سال خدمت، حقوق بازنشستگی قابل توجه، خدمات تفریحی و... ولی تابحال پیش نیومده که بشنوم که کسی از صرف این هزینه‌های مالی هنگفت برای سربازان آمریکایی شکایتی داشته باشه!

اگرچه ارتش آمریکا به کشورهای زیادی حمله کرده، ولی نشنیدم که آمریکایی‌ها اعتراض کنند که چرا نظامی‌های ما به کشور دیگه میرن و آدم می‌کشند. حتی در برخی موارد جنایاتی که ارتش آمریکا مرتکب شده، اینقدر سنگین بوده که اثرات روحی-روانی شدیدی بر سربازان بازمانده گذاشته. مثلا میشناختم کسی رو که در جنگ ویتنام شرکت کرده بود و به دلیل جنایاتی که در جنگ اتفاق افتاده بود، مدام عذاب وجدان داشت و سعی می‌کرد با خوردن شراب خودش رو آروم کنه...

البته بعد از فوت‌ این ارتشی آمریکایی، همسرش حقوق بازنشستگی بسیار خوبی بخاطر شوهرش میگیره ولی کسی معترض نیست که تو داری حقوق میگیری چون در جنگ ویتنام بیش از دو میلیون نفر ویتنامی کشته شدند.

یادمه یکبار در بیمارستان بستری بودم، پرستار ازم پرسید که اهل کدام کشوری؟ جواب که دادم ایران، گفت پسر من هم ارتشی هست و به نزدیکیِ شما بسیار سفر کرده. می‌گفت پسرش چون خیلی دوست داشت سفر بره رفت نظامی شد که دنیا رو بگرده! پیش خودم گفتم یعنی برای اینکه دنیا رو بگرده، حاضر شد آدم بکشه! نمی‌دونم چرا این خانم پرستار همه اینها رو با افتخار هم می‌گفت؟!

این روزها که خبر شهادت محسن حججی همه رو منقلب کرده با خودم فکر میکنم که چطور آمریکایی‌ها هزاران کیلومتر دورتر توانسته‌اند مردمشان را قانع کنند که حضور نظامیشان در جای‌جای دنیا برای تامین امنیت مردم کشورشان است، اما ما برای دفاع از وطن‌مون حتی زمانی که در مجلس تیراندازی هم میشه، یا برای دفاع از مظلومانی که فریاد کمک خواستن‌شون هم بلند شده، باید هزار دلیل و توجیه بیاریم!

برخی اوقات فکر می‌کنم در شرایط امروزی ایران که برخی حتی ارزش جان دادن را نمی‌فهمند، ظهور افرادی مثل شهید محسن حججی که به یکباره جو غالب جامعه را تحت تاثیر قرار می‌دهند، شبیه به معجزه می‌ماند...

مطالب مرتبط



آخرین مطالب