سفر به نیویورک ۲
۹ آبان ۱۳۹۶
مک دونالد
۹ آبان ۱۳۹۶
سفر به نیویورک ۲
۹ آبان ۱۳۹۶
مک دونالد
۹ آبان ۱۳۹۶
نیویورک موزه های بزرگی دارد. فکر کنم بعضیشان در سطح جهانی دارای رتبه باشند. من از جمله از موزه ی هنر کلان شهر دیدن کردم. علی رغم اینکه موزه اسمش هنر بود ولی مجموعه ای از آثار تاریخی از تمدن های مختلف قدیم و معاصر را شامل می شد. به نظرم بهتر بود بگویند موزه ی "تاریخ و هنر" و یا "تاریخ هنر". به هر کشور یا منطقه ای بخشی از موزه را تخصیص داده بودند. آثار مربوط به تاریخ هنر آمریکا که طبیعتاً مجموع آثار زیادی را تشکیل می دادند، به صورت زمانی تقسیم کرده بودند. فکر کنم همه ی مناطق دنیا را پوشش داده بودند. به طور خاص آثار ایران در دو بخش نمایش داده شده بود. یکی غرفه ی ایران که آثار ایران باستان را تشکیل می داد و دیگری در غرفه ی مربوط به تمدن اسلامی که آثار بعد از اسلام را قرار داده بودند. از دیدن موزه و آثار هنری بی نهایت مجذوب می شوم. تمام روز را در موزه گذراندم و باز فرصت نشد که خیلی از آثار را ببینم. مهمتر از جزییات فنی آثار (که هر بار می خوانم و باز فراموش می کنم) چیزی که خیلی لذت بخش است حال و هوای هر کدام از غرفه ها است. وقتی که بین آثاری از تمدن یونانی یا چینی یا هندی و یا ایرانی قرار می گیری، احساس می کنی می توانی کلیت جامعه ی آنها، حال و هوایشان و انگیزه هایشان را درک کنی. انگار تاریخ را تند تند ورق می زنی.

خود موزه گشت (تور) های متنوعی داشت. یکی شان آشنایی کلی با موزه بود که من آن را شرکت کردم. راهنما ما را از میان خیل آثار و راهروها می برد و یک دفعه یک اثر را با جزییات کامل توضیح می داد، شاید 10 مورد را در کل 1 ساعت گشت نشانمان داد. از بخش هنر یونان شروع کرد. غرفه پر بود از مجسمه های انسان ها و الهه ها و اسطوره هایی که در البته شکلی انسانی داشته اند. مجسمه ها همگی به بیان انسان ایده آل و سالم پرداخته بودند و در این راه از پرداختن به جزییات هم دریغ نشده بود! بعد بخش هنر افریقا را نشان مان داد، اینجا مجسمه ها کمی حالت انتزاعی (abstract) پیدا کرده بودند و معمولا راوی داستان و یا یک فرهنگ بودند. بزرگ نمایی و عدم رعایت نسبت ها، ویژگی هنر بومی آفریقایی هاست. مثلاً چشم ها را بزرگ در می آوردند که نشان دهنده ی هشیاری فرد باشد و یا گوش ها و همین طور. خیلی شان با اعتقادات دینی شان سر و کار داشتند. ما را به غرفه ی عصر رنسانس برد، 90 درصد آثار و تابلوهای هنری اینجا با محتوای مسیحیت بودند و بیشترشان هم صحنه ی به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی (ع) و یا حضرت مریم (س) به همراه فرزند کوچکش. باقی آثار هم مقدسان و راهبان مشهور مسیحی بودند. یک جور یکنواختی در موضوع احساس می شد. بعد به عصر رنسانس رفتیم و اینجا حالا یک مقدار امورات عادی جامعه مثل مردم عادی و کشت و کار و کشاورزی و غیره دیده می شد. بعد رفتیم مراحل متأخر آثار هنری را دیدیم. اول آثار به آثار یونانی شبیه شدند و مخصوصاً گرایش در طراحی انسان. بعدتر حالت انتزاعی به خود گرفتند و به قول راهنما، هر چه بیشتر به آثار هنر بومی آفریقا شبیه می شدند تا بالاخره در بخش هنر معاصر آمریکا، ما را جلو یک مجسمه ایستاند که می گفت یک زن است ولی عملاً ترکیب 4، 5 قطعه سنگ افقی عمودی بود! بعد تر به بخش مصر باستان رفتیم. گشت که تمام شد، خودم به بخش های چین و ژاپن رفتم. خیلی حس جالبی بود. یک جور احساس معنویت و نگاه به ورای دنیای مادی پیدا می کردی. مخصوصاً نقاشی هایی داشتند از کوهستان هایی که مه گرفته اند و مثلاً دو سه تا آدم کوچک در نقاشی دیده می شوند. گاهی دو سه بیت هم کنارشان نوشته شده بود. از خطاطی شان خیلی لذت می بردم. یک حس رازگونه نسبت به این دنیا القا می کرد. چنین احساساتی را فقط در این غرفه ها کسب کردم و غرفه ی مربوط به هنر اسلامی. هنر اسلامی کاملاً خاص بود، کاملاً. نمی توانم اوج شعفم را از دیدن خطاطی اسلامی پنهان کنم. هماهنگی عجیبی دارد خطاطی اسلامی با معانی. یک حس معنوی قوی القا می کند، کاملاً ورای این جهانی. باقی بازدیدکنندگان هم چنین احساساتی داشتند. پرداختن به هنر واقع گرایانه در هنر اسلامی کم است. مجسمه ها و نقاشی ها اندکند و در اکثر موارد حالت نمادین دارند. کلاً در میان غرفه ها، تمدن یونانی و آفریقایی و هنر جدید بیش از همه به کشیدن انسان ها پرداخته بودند و نوعی حس انسان محوری در آنها موج می زد. در طرف مقابل هنر اسلامی و بعد شرق آسیایی جلوه ی ماورایی داشتند.

غرفه ی ایران باستان هم وقت زیادی ازم گرفت. اجداد ما ظاهرا دارای موهای مجعد و محاسن بلندی بوده اند! اکثرا مجسمه کاری بود و بعد ظرف و ظروف و تعداد کمی آثار معماری. تا به حال با نگاه تطبیقی به آثار ایران باستان نگاه نکرده بودم. بارزترین تمایزش با هنر هلنیستی، توحید زرتشتی در مقابل تکثر آلهه بود. همینطور در مقابل تمرکز هنر هنلیستی بر جسم انسان، اینجا اکثر آدم ها پوشیده بودند و چهره ها از نیم رخ. همین طور که مشغول بازدید از غرفه ی ایران بودم، دیدم یک گروه به همراه یک راهنما آمدند برای بازدید. مایل بودم کمی دقیق تر در مورد آثار بدانم و همراهشان شدم. کم کم متوجه شدم این گروه بیشتر از تاریخ آثار و جنبه های هنری به ارتباطات آن با روایات تورات و انجیل می پردازند. مثلاً در بازدید از آثار هخامنشی، راهنما به داستان داریوش و آزادسازی بنی اسراییل از بابلیان پرداخت. به نظرم استفاده از موزه برای یاد دادن رخ دادهای تاریخی ایده ی جالبی آمد. در دین اسلام هم دیدن آثار تاریخی با دید عبرت گونه آمده است. راهنما از تطبیق تاریخ با روایات عهدین، سندیت کتاب را نتیجه می گرفت. خیلی تعجب کردم و انتظار نداشتم چنین گشتی در برنامه های موزه باشد.

بعدتر در غرفه های متعدد گروه های مشابهی دیدم. در یکی از غرفه ها، یکی از خانم های اعضای گروه خودش به سمت من آمد و به فارسی گفت: "شما ایرانی هستید؟". گفتم: "بله". از لهجه اش به نظرم آمد او هم باید ایرانی باشد. سلام کرد و گفت که برای چه به موزه آمده اید و سرصحبت را باز کرد. توضیح دادم که دانشجو هستم و آمده ام بازدید. من هم از او و گروه شان پرسیدم. گفت که آنها یک سری از اعضای "شاهدان یهوه" از فرق مسیحیت هستند. در این موزه می آیند تا آموزش ببینند و بعد خودشان قرار است که گروه های دیگر مخصوصاً دانش آموزان را برای گشت مشابهی در موزه بیاورند. پرسیدم :"شما ایرانی هستید؟" گفت نه. آمریکایی بود و داشت زبان فارسی را می آموخت تا بتواند دینش را برای ایرانی ها تبلیغ کند. گفت "هر کدام از اعضا باید یک زبان خارجی را یاد بگیرند و جزو آموزه های ما این است که باید در تمام عمر مبلغ نیز باشیم و من تصمیم گرفته ام روی ایرانی ها کار کنم. بعد ادامه داد که عقاید ما به مسلمانان نزدیک است. ما مجسمه سازی را منع می کنیم و مسیح را خدا نمی دانیم. بلکه او را پسر خدا می خوانیم." پرسیدم: "منظورت از پسر چیست؟ ظاهرا شما پسر بیولوژیکی که منظورتان نیست؟" گفت: "بله ما می گوییم خدا یکی است و مسیح هم زاده ی او نیست". گفتم: "یعنی قبول دارید که مسیح را خدا افریده و او مخلوق خداست؟" گفت:"بله". تا همین جایش از جریان اکثریت مسیحیت فاصله گرفته بودند و یکی از اصول مسیحیت رایج را منکر شده بودند. گفتم:"پس شما نمی گوییدمسیح پسر خداست؟" گفت: "چرا ما می گوییم مسیح پسر خداست. این در انجیل آمده اما اشتباه تفسیر شده. منظور این است که مسیح را خدا آفرید تا او را در امور کمک کند همان طور که پسر به پدرش کمک می کند." گفتم " یعنی مسیح به خدا مشورت می داده و یا اینکه کارهایی را به همراهی خدا انجام می دهد؟ آخر مگر خدا ناتوان است که به کمک احتیاج داشته باشد؟" گفت :" نه ما نمی گوییم خدا ناتوان است." گفتم : " پس چرا نمی گویید مسیح بنده ی خداست. آخر هر تعبیری مفهومی دارد. ما در اسلام خانه ی خدا، رسول خدا، عبد خدا و  دوست خدا داریم، اما پسر خدا نداریم. می بینی که همین تعبیر اشتباه چه برداشت های غلطی آورده." گفت: "ما برنامه های تبلیغاتی برای ایرانیان داریم. قرار است همین دو هفته یک همایش بزرگ برای ایرانیان نیویورک بگذاریم. تو هم بیا. من می دانم که ایرانیان فرهنگ و تاریخ غنی دارند و در ایران محدودیت برای تبلیغات ما است و جوانان مخصوصا در فشارند." اطلاعات سایت و کتابفروشی هایشان را هم به انضمام تماس خودش داد.

اهتمام جدی، مسیحی ها به تبلیغ دینشان حتی از سوی افراد عادی واقعاً جالب است. تا جایی که فرقه ی مورمون ها این تبلیغات را به صورت اجباری برای 2 سال برای همه پیروانشان در آورده اند. شاید تا به حال 5، 6 بار به مبلغین مسیحی برخورد کرده باشم و فکر می کنم بیشتر دانشجویان ایرانی در آمریکای شمالی چنین تجربه ای داشته باشند. یک بار در نماز خانه ی دانشگاه نماز می خواندم که گروهی مشغول مطالعه ی انجیل هم آنجا بودند و بعد از نماز مشغول صحبت شدند و مرا به جلسات هفتگی شان دعوت کردند. در خود دانشگاه هم گروه مخصوصی هست برای معرفی مسیحیت به دانشجویان خارجی و البته بخشی از خدماتشان کمک به دانشجویان نیازمند خارجی می باشد. در مطلب بعدی ان شاء الله در مورد یکی دیگر از این تجربه ها می نویسم.

پینوشت: انتخابات ایران به خوبی برگزار شد. در نوشته ی قبلی در مورد اخلاق سیاسی و شکل گرفتن تجربه اجتماعی از انتخابات به مرور زمان نوشته بودم. این دوره به نظر می رسه جامعه ی ما از بلوغ سیاسی بالاتری برخوردار شده و تجربیات سال های گذشته به حافظه ی اجتماعی منتقل شده. خوشحالم که در اوج شادی طرفداران نامزد پیروز، کسی با طرح تقلب و عدم پذیرش نتایج، شادیشون رو زهر در کامشون نکرده. این طور که پیش می ره قرار نیست کسی با جشن پیروزی و اهانت به طرفداران سایر نامزدها نمک بر زخمشون بپاشه. امیدورام که سایر نامزدها با دولت جدید قهر نکنند و موفقیت خودشون رو در شکست دولت ندونن و این در گرو این خواهد بود که دولت جدید از اون ها هم در اداره کشور بهره ببره. بازتاب انتخابات ایران در آمریکا گسترده است. اگرچه در اخبار روی "پیروزی اصلاح طلبان و نه به سیاست های سابق" مانور داده می شه اما بالاخره در کنار اون "مشارکت 72 درصدی و سلامت انتخابات" هم بیان خواهد شد، هر چند کمرنگ

مطالب مرتبط

نیویورک موزه های بزرگی دارد. فکر کنم بعضیشان در سطح جهانی دارای رتبه باشند. من از جمله از موزه ی هنر کلان شهر دیدن کردم. علی رغم اینکه موزه اسمش هنر بود ولی مجموعه ای از آثار تاریخی از تمدن های مختلف قدیم و معاصر را شامل می شد. به نظرم بهتر بود بگویند موزه ی "تاریخ و هنر" و یا "تاریخ هنر". به هر کشور یا منطقه ای بخشی از موزه را تخصیص داده بودند. آثار مربوط به تاریخ هنر آمریکا که طبیعتاً مجموع آثار زیادی را تشکیل می دادند، به صورت زمانی تقسیم کرده بودند. فکر کنم همه ی مناطق دنیا را پوشش داده بودند. به طور خاص آثار ایران در دو بخش نمایش داده شده بود. یکی غرفه ی ایران که آثار ایران باستان را تشکیل می داد و دیگری در غرفه ی مربوط به تمدن اسلامی که آثار بعد از اسلام را قرار داده بودند. از دیدن موزه و آثار هنری بی نهایت مجذوب می شوم. تمام روز را در موزه گذراندم و باز فرصت نشد که خیلی از آثار را ببینم. مهمتر از جزییات فنی آثار (که هر بار می خوانم و باز فراموش می کنم) چیزی که خیلی لذت بخش است حال و هوای هر کدام از غرفه ها است. وقتی که بین آثاری از تمدن یونانی یا چینی یا هندی و یا ایرانی قرار می گیری، احساس می کنی می توانی کلیت جامعه ی آنها، حال و هوایشان و انگیزه هایشان را درک کنی. انگار تاریخ را تند تند ورق می زنی.

خود موزه گشت (تور) های متنوعی داشت. یکی شان آشنایی کلی با موزه بود که من آن را شرکت کردم. راهنما ما را از میان خیل آثار و راهروها می برد و یک دفعه یک اثر را با جزییات کامل توضیح می داد، شاید 10 مورد را در کل 1 ساعت گشت نشانمان داد. از بخش هنر یونان شروع کرد. غرفه پر بود از مجسمه های انسان ها و الهه ها و اسطوره هایی که در البته شکلی انسانی داشته اند. مجسمه ها همگی به بیان انسان ایده آل و سالم پرداخته بودند و در این راه از پرداختن به جزییات هم دریغ نشده بود! بعد بخش هنر افریقا را نشان مان داد، اینجا مجسمه ها کمی حالت انتزاعی (abstract) پیدا کرده بودند و معمولا راوی داستان و یا یک فرهنگ بودند. بزرگ نمایی و عدم رعایت نسبت ها، ویژگی هنر بومی آفریقایی هاست. مثلاً چشم ها را بزرگ در می آوردند که نشان دهنده ی هشیاری فرد باشد و یا گوش ها و همین طور. خیلی شان با اعتقادات دینی شان سر و کار داشتند. ما را به غرفه ی عصر رنسانس برد، 90 درصد آثار و تابلوهای هنری اینجا با محتوای مسیحیت بودند و بیشترشان هم صحنه ی به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی (ع) و یا حضرت مریم (س) به همراه فرزند کوچکش. باقی آثار هم مقدسان و راهبان مشهور مسیحی بودند. یک جور یکنواختی در موضوع احساس می شد. بعد به عصر رنسانس رفتیم و اینجا حالا یک مقدار امورات عادی جامعه مثل مردم عادی و کشت و کار و کشاورزی و غیره دیده می شد. بعد رفتیم مراحل متأخر آثار هنری را دیدیم. اول آثار به آثار یونانی شبیه شدند و مخصوصاً گرایش در طراحی انسان. بعدتر حالت انتزاعی به خود گرفتند و به قول راهنما، هر چه بیشتر به آثار هنر بومی آفریقا شبیه می شدند تا بالاخره در بخش هنر معاصر آمریکا، ما را جلو یک مجسمه ایستاند که می گفت یک زن است ولی عملاً ترکیب 4، 5 قطعه سنگ افقی عمودی بود! بعد تر به بخش مصر باستان رفتیم. گشت که تمام شد، خودم به بخش های چین و ژاپن رفتم. خیلی حس جالبی بود. یک جور احساس معنویت و نگاه به ورای دنیای مادی پیدا می کردی. مخصوصاً نقاشی هایی داشتند از کوهستان هایی که مه گرفته اند و مثلاً دو سه تا آدم کوچک در نقاشی دیده می شوند. گاهی دو سه بیت هم کنارشان نوشته شده بود. از خطاطی شان خیلی لذت می بردم. یک حس رازگونه نسبت به این دنیا القا می کرد. چنین احساساتی را فقط در این غرفه ها کسب کردم و غرفه ی مربوط به هنر اسلامی. هنر اسلامی کاملاً خاص بود، کاملاً. نمی توانم اوج شعفم را از دیدن خطاطی اسلامی پنهان کنم. هماهنگی عجیبی دارد خطاطی اسلامی با معانی. یک حس معنوی قوی القا می کند، کاملاً ورای این جهانی. باقی بازدیدکنندگان هم چنین احساساتی داشتند. پرداختن به هنر واقع گرایانه در هنر اسلامی کم است. مجسمه ها و نقاشی ها اندکند و در اکثر موارد حالت نمادین دارند. کلاً در میان غرفه ها، تمدن یونانی و آفریقایی و هنر جدید بیش از همه به کشیدن انسان ها پرداخته بودند و نوعی حس انسان محوری در آنها موج می زد. در طرف مقابل هنر اسلامی و بعد شرق آسیایی جلوه ی ماورایی داشتند.

غرفه ی ایران باستان هم وقت زیادی ازم گرفت. اجداد ما ظاهرا دارای موهای مجعد و محاسن بلندی بوده اند! اکثرا مجسمه کاری بود و بعد ظرف و ظروف و تعداد کمی آثار معماری. تا به حال با نگاه تطبیقی به آثار ایران باستان نگاه نکرده بودم. بارزترین تمایزش با هنر هلنیستی، توحید زرتشتی در مقابل تکثر آلهه بود. همینطور در مقابل تمرکز هنر هنلیستی بر جسم انسان، اینجا اکثر آدم ها پوشیده بودند و چهره ها از نیم رخ. همین طور که مشغول بازدید از غرفه ی ایران بودم، دیدم یک گروه به همراه یک راهنما آمدند برای بازدید. مایل بودم کمی دقیق تر در مورد آثار بدانم و همراهشان شدم. کم کم متوجه شدم این گروه بیشتر از تاریخ آثار و جنبه های هنری به ارتباطات آن با روایات تورات و انجیل می پردازند. مثلاً در بازدید از آثار هخامنشی، راهنما به داستان داریوش و آزادسازی بنی اسراییل از بابلیان پرداخت. به نظرم استفاده از موزه برای یاد دادن رخ دادهای تاریخی ایده ی جالبی آمد. در دین اسلام هم دیدن آثار تاریخی با دید عبرت گونه آمده است. راهنما از تطبیق تاریخ با روایات عهدین، سندیت کتاب را نتیجه می گرفت. خیلی تعجب کردم و انتظار نداشتم چنین گشتی در برنامه های موزه باشد.

بعدتر در غرفه های متعدد گروه های مشابهی دیدم. در یکی از غرفه ها، یکی از خانم های اعضای گروه خودش به سمت من آمد و به فارسی گفت: "شما ایرانی هستید؟". گفتم: "بله". از لهجه اش به نظرم آمد او هم باید ایرانی باشد. سلام کرد و گفت که برای چه به موزه آمده اید و سرصحبت را باز کرد. توضیح دادم که دانشجو هستم و آمده ام بازدید. من هم از او و گروه شان پرسیدم. گفت که آنها یک سری از اعضای "شاهدان یهوه" از فرق مسیحیت هستند. در این موزه می آیند تا آموزش ببینند و بعد خودشان قرار است که گروه های دیگر مخصوصاً دانش آموزان را برای گشت مشابهی در موزه بیاورند. پرسیدم :"شما ایرانی هستید؟" گفت نه. آمریکایی بود و داشت زبان فارسی را می آموخت تا بتواند دینش را برای ایرانی ها تبلیغ کند. گفت "هر کدام از اعضا باید یک زبان خارجی را یاد بگیرند و جزو آموزه های ما این است که باید در تمام عمر مبلغ نیز باشیم و من تصمیم گرفته ام روی ایرانی ها کار کنم. بعد ادامه داد که عقاید ما به مسلمانان نزدیک است. ما مجسمه سازی را منع می کنیم و مسیح را خدا نمی دانیم. بلکه او را پسر خدا می خوانیم." پرسیدم: "منظورت از پسر چیست؟ ظاهرا شما پسر بیولوژیکی که منظورتان نیست؟" گفت: "بله ما می گوییم خدا یکی است و مسیح هم زاده ی او نیست". گفتم: "یعنی قبول دارید که مسیح را خدا افریده و او مخلوق خداست؟" گفت:"بله". تا همین جایش از جریان اکثریت مسیحیت فاصله گرفته بودند و یکی از اصول مسیحیت رایج را منکر شده بودند. گفتم:"پس شما نمی گوییدمسیح پسر خداست؟" گفت: "چرا ما می گوییم مسیح پسر خداست. این در انجیل آمده اما اشتباه تفسیر شده. منظور این است که مسیح را خدا آفرید تا او را در امور کمک کند همان طور که پسر به پدرش کمک می کند." گفتم " یعنی مسیح به خدا مشورت می داده و یا اینکه کارهایی را به همراهی خدا انجام می دهد؟ آخر مگر خدا ناتوان است که به کمک احتیاج داشته باشد؟" گفت :" نه ما نمی گوییم خدا ناتوان است." گفتم : " پس چرا نمی گویید مسیح بنده ی خداست. آخر هر تعبیری مفهومی دارد. ما در اسلام خانه ی خدا، رسول خدا، عبد خدا و  دوست خدا داریم، اما پسر خدا نداریم. می بینی که همین تعبیر اشتباه چه برداشت های غلطی آورده." گفت: "ما برنامه های تبلیغاتی برای ایرانیان داریم. قرار است همین دو هفته یک همایش بزرگ برای ایرانیان نیویورک بگذاریم. تو هم بیا. من می دانم که ایرانیان فرهنگ و تاریخ غنی دارند و در ایران محدودیت برای تبلیغات ما است و جوانان مخصوصا در فشارند." اطلاعات سایت و کتابفروشی هایشان را هم به انضمام تماس خودش داد.

اهتمام جدی، مسیحی ها به تبلیغ دینشان حتی از سوی افراد عادی واقعاً جالب است. تا جایی که فرقه ی مورمون ها این تبلیغات را به صورت اجباری برای 2 سال برای همه پیروانشان در آورده اند. شاید تا به حال 5، 6 بار به مبلغین مسیحی برخورد کرده باشم و فکر می کنم بیشتر دانشجویان ایرانی در آمریکای شمالی چنین تجربه ای داشته باشند. یک بار در نماز خانه ی دانشگاه نماز می خواندم که گروهی مشغول مطالعه ی انجیل هم آنجا بودند و بعد از نماز مشغول صحبت شدند و مرا به جلسات هفتگی شان دعوت کردند. در خود دانشگاه هم گروه مخصوصی هست برای معرفی مسیحیت به دانشجویان خارجی و البته بخشی از خدماتشان کمک به دانشجویان نیازمند خارجی می باشد. در مطلب بعدی ان شاء الله در مورد یکی دیگر از این تجربه ها می نویسم.

پینوشت: انتخابات ایران به خوبی برگزار شد. در نوشته ی قبلی در مورد اخلاق سیاسی و شکل گرفتن تجربه اجتماعی از انتخابات به مرور زمان نوشته بودم. این دوره به نظر می رسه جامعه ی ما از بلوغ سیاسی بالاتری برخوردار شده و تجربیات سال های گذشته به حافظه ی اجتماعی منتقل شده. خوشحالم که در اوج شادی طرفداران نامزد پیروز، کسی با طرح تقلب و عدم پذیرش نتایج، شادیشون رو زهر در کامشون نکرده. این طور که پیش می ره قرار نیست کسی با جشن پیروزی و اهانت به طرفداران سایر نامزدها نمک بر زخمشون بپاشه. امیدورام که سایر نامزدها با دولت جدید قهر نکنند و موفقیت خودشون رو در شکست دولت ندونن و این در گرو این خواهد بود که دولت جدید از اون ها هم در اداره کشور بهره ببره. بازتاب انتخابات ایران در آمریکا گسترده است. اگرچه در اخبار روی "پیروزی اصلاح طلبان و نه به سیاست های سابق" مانور داده می شه اما بالاخره در کنار اون "مشارکت 72 درصدی و سلامت انتخابات" هم بیان خواهد شد، هر چند کمرنگ

مطالب مرتبط



آخرین مطالب