همسفر شراب (قسمت سوم _اولین شب آرامش)
۲ آبان ۱۳۹۶
بروکلین، چهره ی دیگری از آمریکا
۲ آبان ۱۳۹۶
همسفر شراب (قسمت سوم _اولین شب آرامش)
۲ آبان ۱۳۹۶
بروکلین، چهره ی دیگری از آمریکا
۲ آبان ۱۳۹۶
آخر هفته قبل تصمیم گرفتم قبل از ماه رمضان سفری به نیویورک داشته باشم. با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و او هم استقبال کرد. خوشبختانه دو تن از دوستانش در نیویورک مشغول کارآموزی بودند و باعث شد مشکلی از جهت اسکان نداشته باشیم.
پنج شنبه عصر راه افتادم و بعد از حدود دو ساعت به نیورک رسیدم و با مترو به خانه دوستان دوستم! ،که اکنون دوست خودم هم هستند، رفتم. بر خلاف انتظار مترو نیویورک در برخی خط ها بسیار قدیمی، پر سر و صدا و کثیف است. در بسیاری از محله های شهر هم بوی ناخوشایندی می آید و شب ها می توان تلی از کیسه های زباله را دید که تا صبح جمع آوری می شود. موش ها با شروع شب در خیابان ها جولان می دهند و حتی داخل خطوط مترو، قابل مشاهده اند. از این جهت شبیه تهران است.
قرار بود که جمعه، شنبه و یک شنبه و دوشنبه صبح در نیویورک باشیم و عصر دوشنبه برگردیم. یکی از تجربیات این سفرم این بود که برای بهره برداری از وقت، حتما لازم است انسان قبل از سفر برنامه ریزی کند. وجود اینترنت باعث می شود که برنامه ریزی خیلی راحت شود. اما ما یک برنامه حاضری چهار روزه از اینترنت پیدا کردیم و فکر کردیم هر شب می توانیم برای روز بعد برنامه ریزی کنیم اما در طول سفر انسان شب ها خسته می شود و برنامه ریزی سخت تر است. از سویی در نبود برنامه، انسان راحت تر کار خارج از برنامه می کند.
گردش را جمعه صبح آغاز کردیم. نیویورک از پنج بخش تشکیل شده است. مشهورترین محله های آن منهتن و بروکلین هستند. بیشتر قسمت های تاریخی در منتهتن قرار دارند و خانه دوستانمان در بروکلین بود. منهتن یک جزیره است که فقط دو سوم جزیره کیش مساحت دارد اما 1.6 ملیون نفر در آن زندگی می کنند. بخش تجاری نیویورک هم در این جزیره است و خانه های آن بسیار گران قیمت است. مثلا اجاره یک آپارتمان یک خوابه در ساختمان قدیمی و نه چندان شیک حدود 3500 دلار است که دو برابر خانه ای مشابه در بروکلین است. خانه های لوکس که انتها ندارند و برای مثال همین اواخر چلسا کلینتون دختر رییس جمهور سابق یک آپارتمان در منهتن خرید که ده ملیون دلار قیمت داشت. ابتدا به مقر سازمان ملل رفتیم. متوجه شدیم که باید قبلا اینترنتی بلیط می خریدیم که ثمره عدم برنامه ریزی بود. لذا بازدید از آنجا را به بعد موکول کردیم. از آنجا به کتابخانه بزرگ نیویورک رفتیم و متوجه شدیم که تور مجانی همراه با راهنما ساعت دو خواهد بود و لذا به ترمینال بزرگ نیویورک رفتیم که تور مجانی داشت. آنجا خوشبختانه 10 دقیقه زودتر از تور رسیدیم که ساعت 12:30 آغاز می شد.
راهنمای تور یک سخنران قهار بود و خیلی جذاب تور را در خیابان های شهر اجرا می کرد و با خیابانگردی نکات جالبی از نیویورک و محله های اطراف آنجا می گفت. یعنی گروه با او قدم می زد و او در مورد معماری و تاریخ منهتن توضیح می داد. توضیح داد که ابتدا جنوب منهتن در کنترل هلندی ها بوده است و شمال در کنترل انگلستان. هلندی ها برای جلوگیری از حمله انگلیسی ها یک دیوار ساخته بودند ولی انگلیسی ها باز توانسته اتد جنوب جزیره را تصرف کنند. به همین دلیل، محل این دیوار امروز وال استریت نامیده می شود! نیویورک در دو-سه دهه ابتدایی این قرن پیشرفت کرده است و قبل از آن شهر مهم آمریکا فیلادلفیا بوده است. در این دو-سه دهه، نیویورک توانسته خود را به عنوان مرکز مالی آمریکا تثبیت کند. جنوب جزیره منهتن محل تجاری است. مرکز آن محل شرکت های تبلیغاتی است و شمال آن بیشتر مسکونی است و یک پارک بزرگ هم در آنجا قرار دارد که توضیح خواهم داد. ترمینال نیویورک در وسط منهتن قرار دارد.
راهنما توضیح داد که معماری نیویورک چطور در طول زمان تغییر کرده است. مثلا بانک ها در ابتدای قرن بیستم با نمای بیرونی ساخته می شدند که تداعی استحکام کند تا اینطور القا شود که پول مشتری ها در جایی امن قرار دارد اما در میانه قرن بیستم ساختمان بانک ها شیشه ای شده است تا اینطور القا شود که عملکرد بانک ها شفاف است. راهنما ما را به برج کرایسلر برد که از ساختمان های معروف نیویورک است و زمانی بلندترین ساختمان جهان بوده است. توضیح داد که این برج وقتی ساخته شده است (حدود 80 سال پیش) که هنر مهم بوده است و برای همین نسبت به آسمان خراش های عادی در آن تزئینات زیادی به کار رفته شده است. جالب است که امروزه مالک اصلی این برج عمارت ابوظبی است. سپس داخل ترمینال رفتیم. ترمینال نیویورک بزرگ است و روزانه 500 هزار نفر در آن جا به جا می شوند. راهنما خیلی جالب در مورد معماری توضیح می داد. این که مثلا چطور در جایی سعی شده است که مسافران تند حرکت کنند تا در ترافیک انسانی اخلال نشود و چطور در جایی کند حرکت کنند تا از مغازه های ترمینال خرید کنند!
تور ترمینال طولانی بود و از وسط رفتیم به کتابخانه.کتابخانه نیویورک حدود 50 ملیون کتاب دارد و حدود 1895 تاسیس شده است. وقتی زمین کتابخانه را تحویل گرفته اند، یک دریاچه در آن قرار داشته است و فقط چند سال صرف خشکاندن دریاچه شده است. تور کتابخانه توسط یکی از کارمندان مسن برگزار می شد. از جمله نکات جالب وجود یک بخش بزرگ مربوط به فرهنگ یهود در کتابخانه بود. یک بخش هم بود که فقط شامل انواع نقشه بود. کتابخانه انواع کلکسیون کتاب های تاریخی و نادر را هم داشت که در طول سال به نمایش عمومی در می آید و خارج از آن فقط برای کارهای پژوهشی در اختیار عده ای خاص قرار می گیرد که آنها هم حق خروج کتاب از کتاب خانه را ندارند. کتابخانه در سطح شهر هم شعبه های دیگر دارد که کتاب های عادی دارند و شبیه شعبه اصلی، یک اثر تاریخی نیستند. در پایان هم یک لوح یادبود نشان داده شد. یک مهاجر از کشور لیتوانی با استفاده از کتابخانه با سواد شده بود و خودش کار در بورس را یاد گرفته بود و بعد ثروتمند شده بود. این فرد در پایان عمر اموالش را به کتابخانه بخشیده بود و خواسته بود اموالش در راه آموزش رایگان افراد نیازمند استفاده شود.
وقتی تور تمام شد از کتابخانه خارج شدیم و گفتیم نماز بخوانیم و نهار بخوریم. یکی از نکات خیلی جالب در نیویورک این است که تعداد زیادی غذافروشی شبیه باقالی فروشی های ایران وجود دارد که روی یک دکه متحرک غذا می فروشند. البته همه آنها دارای اجازه کاری هستند و به شهرداری پولی می پردازند اما چون اجاره کمتری دارند، قیمت غذاهایشان کمتر است. از این دکه ها شاید هر صد متر چند تا ببینید. نکته مهم هم این است که طبق مشاهده بنده شاید 70-80 درصد این دکه ها مسلمان هستند و غذای حلال عرضه می کنند. غذاهایشان هم شامل انواع ساندویچ و چند غذای با برنج و کباب سیخی و کباب ترکی است. چند نوع شیرینی و صبحانه هم می فروشند. پرسان پرسان از همین دکه ها مسجدی را پیدا کردیم که داخل یک برج بود و در واقع یک آپارتمان بزرگ بود. رفتیم داخل و وضو گرفتیم و نماز خواندیم. نماز که تمام شد، یک نفر آمد و سلام و احوال پرسی کرد. اسمش ایوب بود. متوجه شدیم که اصالتا از آمریکای جنوبی آمده است و حسابدار است. برای اجاره آپارتمان ماهانه 20 هزار دلار اجاره می دادند! که گفت از طریق بازرگانان ثروتمند مسلمان تامین می شود. متوجه شدیم که از سادات هم است. سید ایوب وقتی فهمید مسافریم گفت که بایستیم تا نهار بخوریم! کمی ایستادیم و متوجه شدیم کسی را فرستاده تا برایمان نهار بخرد. نهار را که آوردند خودش برایمان از آب سردکن آب ریخت و دعوت به خوردن کرد. تشکر کردیم. حدیثی خواند از رسول خدا که از نشانه های مسلمان این است که میهمان را اکرام کند. غذایی که تهیه کرده بود 5-6 دلار قیمت داشت ولی خیلی رفتارش تحت تاثیر قرارم داد. به ندرت انسان این طور دیده ام. به خصوص که در بحث می دانست که شیعه هم هستیم و درباره مشکلات مسلمانان هم گفتگو کردیم. ای کاش همه مسلمانان این طور بودند. خلاصه اگر گذرتان به منهتن افتاد و نزدیک ساختمان راکفلر بودید، با پرس و جو به این نمازخانه بروید و از سید ایوب خبری بگیرید تا میهمانتان کند! موقع خداحافظی خواستیم عکسی با او بگیریم ولی گفت عکس نمی گیرد چون حدیثی داریم که مسلمان نباید تصویر گری کند!
سپس به سمت پارک مرکزی نیویورک در شمال منهتن است قدم زنان رفتیم. پارک مرکزی، پارک بزرگی است و خیابانی که دور تا دور آن را دور می زند، 16-17 کیلومتر طول دارد. پیاده قدم زدن در آن به چند ساعت زمان نیاز دارد اما دوچرخه سواری در آن معمول است و افرادی در آن دوچرخه اجاره می دهند. تا رسیدیم یکی از این افراد آمد سمتمان و تا دوچرخه کرایه نداد، ولمان نکرد! برای دو ساعت اجاره دوچرخه 20 دلار گرفت! حدود 50 دقیقه ای پارک را دور زدیم چون اشتباه فکر می کردیم خیلی عقب هستیم. اما حسابی خسته شدیم و متوجه شدم که برای شرکت در جنگ نباید بلوف زد و نیاز به آمادگی جسمانی و آموزش وجود دارد. یک ساعت باقی مانده را کمی اطراف دو چرخه راندیم و رفتیم و دوچرخه ها را پس دادیم.
سعی کردیم بقیه روز را هم قدم بزنیم. از خیابان پنجم و برج راکفلر دیدن کردیم. کلا خیابان های منهتن برای قدم زدن هم جالب هستند. ساختاری شبیه مختصات دارند و خیابان ها کاملا عمودی و افقی ساخته شده اند و لذا پیدا کردن آدرس در آن آسان است. ساختمان های تاریخی هم زیاد است و همین قدم زدن خودش جالب است. آن قدر قدم زدیم تا هوا رو به تاریکی رفت و بعد از خوردن شام بازگشتیم به خانه دوستانمان. خیلی خسته بودیم و خوابیدیم تا روز بعد.

مطالب مرتبط

آخر هفته قبل تصمیم گرفتم قبل از ماه رمضان سفری به نیویورک داشته باشم. با یکی از دوستانم در میان گذاشتم و او هم استقبال کرد. خوشبختانه دو تن از دوستانش در نیویورک مشغول کارآموزی بودند و باعث شد مشکلی از جهت اسکان نداشته باشیم.
پنج شنبه عصر راه افتادم و بعد از حدود دو ساعت به نیورک رسیدم و با مترو به خانه دوستان دوستم! ،که اکنون دوست خودم هم هستند، رفتم. بر خلاف انتظار مترو نیویورک در برخی خط ها بسیار قدیمی، پر سر و صدا و کثیف است. در بسیاری از محله های شهر هم بوی ناخوشایندی می آید و شب ها می توان تلی از کیسه های زباله را دید که تا صبح جمع آوری می شود. موش ها با شروع شب در خیابان ها جولان می دهند و حتی داخل خطوط مترو، قابل مشاهده اند. از این جهت شبیه تهران است.
قرار بود که جمعه، شنبه و یک شنبه و دوشنبه صبح در نیویورک باشیم و عصر دوشنبه برگردیم. یکی از تجربیات این سفرم این بود که برای بهره برداری از وقت، حتما لازم است انسان قبل از سفر برنامه ریزی کند. وجود اینترنت باعث می شود که برنامه ریزی خیلی راحت شود. اما ما یک برنامه حاضری چهار روزه از اینترنت پیدا کردیم و فکر کردیم هر شب می توانیم برای روز بعد برنامه ریزی کنیم اما در طول سفر انسان شب ها خسته می شود و برنامه ریزی سخت تر است. از سویی در نبود برنامه، انسان راحت تر کار خارج از برنامه می کند.
گردش را جمعه صبح آغاز کردیم. نیویورک از پنج بخش تشکیل شده است. مشهورترین محله های آن منهتن و بروکلین هستند. بیشتر قسمت های تاریخی در منتهتن قرار دارند و خانه دوستانمان در بروکلین بود. منهتن یک جزیره است که فقط دو سوم جزیره کیش مساحت دارد اما 1.6 ملیون نفر در آن زندگی می کنند. بخش تجاری نیویورک هم در این جزیره است و خانه های آن بسیار گران قیمت است. مثلا اجاره یک آپارتمان یک خوابه در ساختمان قدیمی و نه چندان شیک حدود 3500 دلار است که دو برابر خانه ای مشابه در بروکلین است. خانه های لوکس که انتها ندارند و برای مثال همین اواخر چلسا کلینتون دختر رییس جمهور سابق یک آپارتمان در منهتن خرید که ده ملیون دلار قیمت داشت. ابتدا به مقر سازمان ملل رفتیم. متوجه شدیم که باید قبلا اینترنتی بلیط می خریدیم که ثمره عدم برنامه ریزی بود. لذا بازدید از آنجا را به بعد موکول کردیم. از آنجا به کتابخانه بزرگ نیویورک رفتیم و متوجه شدیم که تور مجانی همراه با راهنما ساعت دو خواهد بود و لذا به ترمینال بزرگ نیویورک رفتیم که تور مجانی داشت. آنجا خوشبختانه 10 دقیقه زودتر از تور رسیدیم که ساعت 12:30 آغاز می شد.
راهنمای تور یک سخنران قهار بود و خیلی جذاب تور را در خیابان های شهر اجرا می کرد و با خیابانگردی نکات جالبی از نیویورک و محله های اطراف آنجا می گفت. یعنی گروه با او قدم می زد و او در مورد معماری و تاریخ منهتن توضیح می داد. توضیح داد که ابتدا جنوب منهتن در کنترل هلندی ها بوده است و شمال در کنترل انگلستان. هلندی ها برای جلوگیری از حمله انگلیسی ها یک دیوار ساخته بودند ولی انگلیسی ها باز توانسته اتد جنوب جزیره را تصرف کنند. به همین دلیل، محل این دیوار امروز وال استریت نامیده می شود! نیویورک در دو-سه دهه ابتدایی این قرن پیشرفت کرده است و قبل از آن شهر مهم آمریکا فیلادلفیا بوده است. در این دو-سه دهه، نیویورک توانسته خود را به عنوان مرکز مالی آمریکا تثبیت کند. جنوب جزیره منهتن محل تجاری است. مرکز آن محل شرکت های تبلیغاتی است و شمال آن بیشتر مسکونی است و یک پارک بزرگ هم در آنجا قرار دارد که توضیح خواهم داد. ترمینال نیویورک در وسط منهتن قرار دارد.
راهنما توضیح داد که معماری نیویورک چطور در طول زمان تغییر کرده است. مثلا بانک ها در ابتدای قرن بیستم با نمای بیرونی ساخته می شدند که تداعی استحکام کند تا اینطور القا شود که پول مشتری ها در جایی امن قرار دارد اما در میانه قرن بیستم ساختمان بانک ها شیشه ای شده است تا اینطور القا شود که عملکرد بانک ها شفاف است. راهنما ما را به برج کرایسلر برد که از ساختمان های معروف نیویورک است و زمانی بلندترین ساختمان جهان بوده است. توضیح داد که این برج وقتی ساخته شده است (حدود 80 سال پیش) که هنر مهم بوده است و برای همین نسبت به آسمان خراش های عادی در آن تزئینات زیادی به کار رفته شده است. جالب است که امروزه مالک اصلی این برج عمارت ابوظبی است. سپس داخل ترمینال رفتیم. ترمینال نیویورک بزرگ است و روزانه 500 هزار نفر در آن جا به جا می شوند. راهنما خیلی جالب در مورد معماری توضیح می داد. این که مثلا چطور در جایی سعی شده است که مسافران تند حرکت کنند تا در ترافیک انسانی اخلال نشود و چطور در جایی کند حرکت کنند تا از مغازه های ترمینال خرید کنند!
تور ترمینال طولانی بود و از وسط رفتیم به کتابخانه.کتابخانه نیویورک حدود 50 ملیون کتاب دارد و حدود 1895 تاسیس شده است. وقتی زمین کتابخانه را تحویل گرفته اند، یک دریاچه در آن قرار داشته است و فقط چند سال صرف خشکاندن دریاچه شده است. تور کتابخانه توسط یکی از کارمندان مسن برگزار می شد. از جمله نکات جالب وجود یک بخش بزرگ مربوط به فرهنگ یهود در کتابخانه بود. یک بخش هم بود که فقط شامل انواع نقشه بود. کتابخانه انواع کلکسیون کتاب های تاریخی و نادر را هم داشت که در طول سال به نمایش عمومی در می آید و خارج از آن فقط برای کارهای پژوهشی در اختیار عده ای خاص قرار می گیرد که آنها هم حق خروج کتاب از کتاب خانه را ندارند. کتابخانه در سطح شهر هم شعبه های دیگر دارد که کتاب های عادی دارند و شبیه شعبه اصلی، یک اثر تاریخی نیستند. در پایان هم یک لوح یادبود نشان داده شد. یک مهاجر از کشور لیتوانی با استفاده از کتابخانه با سواد شده بود و خودش کار در بورس را یاد گرفته بود و بعد ثروتمند شده بود. این فرد در پایان عمر اموالش را به کتابخانه بخشیده بود و خواسته بود اموالش در راه آموزش رایگان افراد نیازمند استفاده شود.
وقتی تور تمام شد از کتابخانه خارج شدیم و گفتیم نماز بخوانیم و نهار بخوریم. یکی از نکات خیلی جالب در نیویورک این است که تعداد زیادی غذافروشی شبیه باقالی فروشی های ایران وجود دارد که روی یک دکه متحرک غذا می فروشند. البته همه آنها دارای اجازه کاری هستند و به شهرداری پولی می پردازند اما چون اجاره کمتری دارند، قیمت غذاهایشان کمتر است. از این دکه ها شاید هر صد متر چند تا ببینید. نکته مهم هم این است که طبق مشاهده بنده شاید 70-80 درصد این دکه ها مسلمان هستند و غذای حلال عرضه می کنند. غذاهایشان هم شامل انواع ساندویچ و چند غذای با برنج و کباب سیخی و کباب ترکی است. چند نوع شیرینی و صبحانه هم می فروشند. پرسان پرسان از همین دکه ها مسجدی را پیدا کردیم که داخل یک برج بود و در واقع یک آپارتمان بزرگ بود. رفتیم داخل و وضو گرفتیم و نماز خواندیم. نماز که تمام شد، یک نفر آمد و سلام و احوال پرسی کرد. اسمش ایوب بود. متوجه شدیم که اصالتا از آمریکای جنوبی آمده است و حسابدار است. برای اجاره آپارتمان ماهانه 20 هزار دلار اجاره می دادند! که گفت از طریق بازرگانان ثروتمند مسلمان تامین می شود. متوجه شدیم که از سادات هم است. سید ایوب وقتی فهمید مسافریم گفت که بایستیم تا نهار بخوریم! کمی ایستادیم و متوجه شدیم کسی را فرستاده تا برایمان نهار بخرد. نهار را که آوردند خودش برایمان از آب سردکن آب ریخت و دعوت به خوردن کرد. تشکر کردیم. حدیثی خواند از رسول خدا که از نشانه های مسلمان این است که میهمان را اکرام کند. غذایی که تهیه کرده بود 5-6 دلار قیمت داشت ولی خیلی رفتارش تحت تاثیر قرارم داد. به ندرت انسان این طور دیده ام. به خصوص که در بحث می دانست که شیعه هم هستیم و درباره مشکلات مسلمانان هم گفتگو کردیم. ای کاش همه مسلمانان این طور بودند. خلاصه اگر گذرتان به منهتن افتاد و نزدیک ساختمان راکفلر بودید، با پرس و جو به این نمازخانه بروید و از سید ایوب خبری بگیرید تا میهمانتان کند! موقع خداحافظی خواستیم عکسی با او بگیریم ولی گفت عکس نمی گیرد چون حدیثی داریم که مسلمان نباید تصویر گری کند!
سپس به سمت پارک مرکزی نیویورک در شمال منهتن است قدم زنان رفتیم. پارک مرکزی، پارک بزرگی است و خیابانی که دور تا دور آن را دور می زند، 16-17 کیلومتر طول دارد. پیاده قدم زدن در آن به چند ساعت زمان نیاز دارد اما دوچرخه سواری در آن معمول است و افرادی در آن دوچرخه اجاره می دهند. تا رسیدیم یکی از این افراد آمد سمتمان و تا دوچرخه کرایه نداد، ولمان نکرد! برای دو ساعت اجاره دوچرخه 20 دلار گرفت! حدود 50 دقیقه ای پارک را دور زدیم چون اشتباه فکر می کردیم خیلی عقب هستیم. اما حسابی خسته شدیم و متوجه شدم که برای شرکت در جنگ نباید بلوف زد و نیاز به آمادگی جسمانی و آموزش وجود دارد. یک ساعت باقی مانده را کمی اطراف دو چرخه راندیم و رفتیم و دوچرخه ها را پس دادیم.
سعی کردیم بقیه روز را هم قدم بزنیم. از خیابان پنجم و برج راکفلر دیدن کردیم. کلا خیابان های منهتن برای قدم زدن هم جالب هستند. ساختاری شبیه مختصات دارند و خیابان ها کاملا عمودی و افقی ساخته شده اند و لذا پیدا کردن آدرس در آن آسان است. ساختمان های تاریخی هم زیاد است و همین قدم زدن خودش جالب است. آن قدر قدم زدیم تا هوا رو به تاریکی رفت و بعد از خوردن شام بازگشتیم به خانه دوستانمان. خیلی خسته بودیم و خوابیدیم تا روز بعد.

مطالب مرتبط