اپلای کردن برای دانشگاه های آمریکا
۲۶ شهریور ۱۳۹۵
توزیع نا عادلانه سرمایه در آمریکا
۲۶ شهریور ۱۳۹۵
اپلای کردن برای دانشگاه های آمریکا
۲۶ شهریور ۱۳۹۵
توزیع نا عادلانه سرمایه در آمریکا
۲۶ شهریور ۱۳۹۵
مسائل و فکت های آمریکا

واقعیت ها درباره فقر در آمریکا


منبع :
موسسه تحقیقاتی PEW
موسسه تحقیقاتیWHES
 
مسائل و فکت های آمریکا

واقعیت ها درباره فقر در آمریکا


منبع :
موسسه تحقیقاتی PEW
موسسه تحقیقاتی WHES
آیا می دانید تعداد شهروندان امریکایی که از دولت یارانه دریافت می کنند، از تعداد کسانی که شغل تمام وقت دارند بیشتر است؟
آیا می دانید 1.2 میلیون از دانش آموزانی که در مدارس دولتی مشغول به تحصیل هستند، بی خانمان محسوب می شوند؟

به نظر می رسد کسانی که وضعیت حال حاضر امریکا را دوران "تجدید حیات اقتصادی" می خوانند، با اوضاع صد و پنجاه میلیون شهروند امریکایی که "کم درآمد" و یا "زیر خط فقر" محسوب می شوند آشنایی چندانی ندارند. درست است که اوضاع اقتصادی در نیویورک، واشنگتن و سانفرانسیسکو روز به روز در حال بهتر شدن است، اما در سایر نقاط کشور این روند برعکس است.
ما اعتقاد داریم که سه دلیل اصلی برای فقر در ایالات متحده وجود دارد: فقر جهانی؛ فعالیت سیستم سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده که تمایل داشته است تا خانواده های فقیر را فقیر نگه دارد؛ و تا اندازه ای، مسائل واقعی فیزیکی و رفتاری در بین مردم فقیر.

فاصله ی طبقاتی موجود میان قشر فقیر و قشر ثروتمند در جامعه ی آمریکا، در تاریخ این کشور بی سابقه بوده است و این مقدمه ای است بر ایجاد "اندیشه ی رابین هودی" که می تواند هرج و مرج وحشتناکی را در آینده ی نزدیک این کشور رقم بزند. احساس خشم نسبت به "پولدارها" روز به روز در حال افزایش است و جامعه ی "ندارها" هر روز ناامیدتر و افسرده تر از روز قبل به نظر می رسند. عنقریب است که این خشم به مرحله ی انفجار برسد و دامن هرکسی را که در این گیرودار حضور دارد، بگیرد.

علیرغم اعطاء وام بدون بهره توسط دولت فدرال و افزایش بیشمار میزان پول جاری توسط خزانه دارهای دولتی، با گذشت هرسال اوضاع فقر در این کشور بدتر می شود.

در این مطلب به بررسی بحران گرسنگی و فقر در ایالات متحده آمریکا پرداخته شده است.

فقر در ایالات متحده آمریکا

ارزیابی رسمی فقر توسط اداره آمار ایالات متحده منتشر شده است و نشان می دهد که:

• در سال 2014، 46.7 میلیون نفر در فقر به سر می بردند. این میزان بیش از رقم 37.3 میلیون نفر سال 2007 است. این تعداد از افراد فقیر به تعداد حداکثر آمار فقرای منتشر شده در 52 سال اخیر نزدیک است .

• در سال 2014، نرخ فقر 14.8 درصد بود، که فقط اندکی از نرخ فقر 15.1 درصد سال 2010 پایین تر است و هنوز بالاتر از 12.5 درصد سال 1997 است، اگرچه بحران اقتصادی به طور رسمی پایان یافته است . (در سال 1959 که اولین برآورد ها از فقر منتشر شد، نرخ فقر 22.4 درصد بود).

• در سال 2014، نرخ فقر برای سیاه پوستان 26.2 درصد، برای اسپانیایی زبان ها 23.6 درصد، برای آسیایی ها 12 درصد و برای سفید های غیر اسپانیایی زبان 10.1 درصد بود .

• در سال 2014، نرخ فقر برای کودکان زیر 18 سال 21.1 درصد و تعداد کودکان دچار فقر 15.5 میلیون نفر بود. کودکان 23.3 درصد از جمعیت کلی و 33.3 درصد از افراد فقیر را تشکیل می دادند .

• 19.9 میلیون آمریکایی در فقر شدید زندگی می کنند. این بدین معناست که درآمد نقدی خانواده آنها کمتر از نصف خط فقر یا در حدود 10 هزار دلار در سال برای یک خانواده چهار نفره است. آنها 6.6 درصد از کل جمعیت و 44.6 درصد از افراد فقیر را تشکیل می دهند .
ارزیابی تکمیلی فقر برای اولین بار در سال 2011 توسط اداره آمار منتشر شد و نگرانی هایی که درباره ارزیابی رسمی فقر ایجاد شده است را مورد توجه قرار می دهد.
نگرانی اصلی این است که ارزیابی رسمی فقر تاثیرات سیاست های کلیدی دولت از جمله، برنامه SNAP/food stamp، برنامه ناهار مدارس و مالیات ها، که درآمد قابل تصرف خانواده ها و در نتیجه وضعیت فقر آنها را تغییر می دهد را انعکاس ندهد.
(برای یک بحث خلاصه مفید درباره این مسائل ادامه متن را مطالعه کنید و همچنین به آمار سال 2011 اداره آمار ایالات متحده در صفحه 1-3 و یا نمودار آنلاین اداره آمار ایالات متحده درباره چگونگی ارزیابی فقر توسط اداره آمار مراجعه کنید).
با توجه به این برآوردها، ارزیابی تکمیلی فقر برای سال 2012 (توسط اداره آمار ایالات متحده در سال 2013) نشان داد که 2.7 میلیون فقیر بیشتری در مقایسه با نرخ رسمی فقر در این سال وجود دارد.

تعریف فقیر در دو ارزیابی دارای برخی تفاوت های آشکار بود. درصد کودکان دچار فقر در ارزیابی تکمیلی 18.3 درصد از جمعیت کل فقرا و در ارزیابی رسمی 22.3 درصد بود؛ در حالی که در ارزیابی تکمیلی افراد بالای 65 سال 14.8 درصد از کل جمعیت دچار فقر را تشکیل می دهند و در ارزیابی رسمی 9.1 درصد را تشکیل می دهند .
ارزیابی تکمیلی فقر برآوردهای دقیق تری را انجام می دهد و این لذت بخش است که می بینیم برنامه های کاهش فقر و گرسنگی در میان کودکان اثر بخش بوده است.

افزایشِ درصدِ فقیرانی که به فقرِ‌ شدید گرفتار آمده اند

هرچند در سالِ 2016 برای دومین سالِ پیاپی نرخِ فقر در آمریکا کاهش و درآمدها به سرعت افزایش یافت، لیکن بر اساسِ تحلیلِ مرکزِ تحقیقاتیِ‌ Pew از داده های مرکزِ آمارِ ایالاتِ متحده، بسیاری از فقرای آمریکا به فقری به مراتب سخت تر و شدیدتر گرفتار شده اند.

سالِ پیش نرخِ رسمیِ فقر در این کشور 12.7% بوده است که نزدیک به نرخِ فقر در پیش از رکودِ بزرگ است (12.5% در 2007) و حاکی از وجودِ 40.6 میلیون فقیر است. با این حال تقسیمِ مردم به روی خطِ فقر و زیرِ خطِ فقر تنها یکی از راههای برآوردِ سطحِ رفاهِ اقتصادی است.
درصدِ جمعیتِ فقیری که در «فقرِ شدید» به سر می برند به بالاترین حدِ خود در بیست سالِ اخیر رسیده است (طبقِ تعریفِ مرکزِ آمار، فقرِ شدید یعنی اینکه درآمدِ فرد یا خانواده پایین تر از یک دومِ خطِ فقر باشد). در 2016 نرخِ فقرِ شدید به 45.6% رسید که در 1996 برابر با 39.5% بود. (البته طیِ دو سالِ اخیر، همپای نرخِ کلیِ فقر، درصدِ فقرِ شدید نیز روی هم رفته در آمریکا پایین آمده است، و اینجا مقصود گسترشِ فقرِ شدید در میانِ جمعیتِ فقیرِ آمریکاست نه کلِ مردمِ آمریکا).

خطِ فقر، که معیارِ مرکزِ آمارِ آمریکا برای محاسبه ی نرخِ فقر است، در هر خانواده متفاوت است. برای مثال، در سالِ 2016، خطِ فقر برای خانواده ای تک‌نفره حدودِ 12000 دلار، برای خانواده ای چهارنفره حدودِ 25000 دلار، و برای خانواده های پرجمعیت تر بالاتر بوده است. این در حالی است که میانه ی درآمدِ کلِ خانوارهای آمریکایی در این سال‌ 59039 دلار، و میانه ی درآمدِ خانوارهای صرفاً چندنفره 75062 بوده است.

در میانِ خانواده های فقیری که سرپرستیِ آنها را زنانِ بی سرپرست بر عهده دارند، میانگینِ کسریِ درآمد بالاتر (11139 دلار) از خانواده های مشتمل بر زن و شوهر (9991 دلار) و خانواده هایی است که سرپرستیِ آنها را مردانِ فاقدِ همسر برعهده دارند (9288 دلار).

با افزایشِ میانگینِ کسریِ درآمد، درصدِ‌ خانواده های آمریکایی ئی که بسیار پایین تر از خطِ فقر زندگی می کنند نیز افزایش یافته است. در سالِ 2016، درآمدِ 28.4درصد از خانواده های فقیر دستِ کم 15000 دلار زیرِ خطِ فقرشان بوده است. این میزان در سالِ 2015 برابر با 26.2درصد بود. سالِ گذشته در حدودِ 2.3 میلیون خانواده یک چنین کسری های کمرشکنی داشته اند

داده های مرکزِ آمار نشان می دهد که وضعیت برای خانواده های آمریکایی ئی که در 2016 فقیر محسوب نمی شده اند متفاوت بوده است. درموردِ اکثرِ این خانواده ها، «مازادِ درآمد» (به معنای مقدار فاصله ی درآمدِ خانواده های بالای خطِ فقر با خطِ فقر) لااقل 15000 دلار بوده است. درصدِ خانواده های روی خطِ فقری که مازادِ درآمدشان لااقل 15000 دلار بوده است در سالهای اخیر رشدی تدریجی داشته است، به طوری که از 84 درصد در 2010 به 87 درصد در 2016 رسیده است.

در سالهای اخیر، همچنان که درصدِ خانواده های فقیری که به فقرِ شدید گرفتار آمده اند افزایش داشته، درآمدِ‌ این خانواده ها نیز بسیار پایین تر از خطِ فقر آمده است. کسریِ‌ درآمد (که عبارت است از مقدار فاصله ی درآمدِ خانواده هایزیرِ خطِ فقر با خطِ فقر) به طورِ میانگین برای کلیه ی خانواده های فقیر در سالِ 2016 برابر با 10505 دلار بوده است (به استثناءِ افرادی که به تنهایی زندگی می کنند). این میزان پس از سالها افزایشِ تدریجی، اکنون به بالاترین میزانِ خود در سالهای اخیر رسیده است به طوری که در مقایسه با میانگینِ‌کسریِ‌ درآمدِ‌ سالِ 2000 (9509 دلار) حدودِ یک دلار افزایش داشته است.


گرسنگی در ایالات متحده آمریکا

شش سال بعد از آغاز بحران مالی و اقتصادی، گرسنگی در ایالات متحده هنوز در سطح بالایی قرار دارد. بروز بحران مالی و اقتصادی در سال 2008 باعث افزایش قابل توجه گرسنگی در ایالات متحده شد. بر طبق آخرین گزارش دولت ( بر اساس جدیدترین آمار) منتشر شده در سپتامبر 2015، در سال 2013 از میزان بالای گرسنگی تا اندازه ای کاسته شد.
• در سال 2014، 14 درصد از خانواده ها ( 17.5 میلیون خانواده، تقریباً یک هفتم)، از امنیت غذایی برخوردار نبودند . این میزان از 14.9 درصد سال 2011 کمتر است، که بالاترین میزان ثبت شده از زمان ثبت این آمار می باشد .


• در سال 2014، 5.6 درصد از از خانواده های آمریکایی (6.9 میلیون خانواده) امنیت غذایی بسیار پایینی داشتند. در این دامنه گسترده تر عدم امنیت غذایی، مصرف غذا در برخی از خانواده ها کاهش یافت و الگوهای تغذیه ای به دلیل منابع محدود در طول سال به دفعات دچار اختلال شد .

• در 9.4 درصد از خانواده های دارای فرزند، کودکان به دفعات در طول سال دچار عدم امنیت غذایی می شدند. این 3.7 میلیون خانواده به دفعات در طول سال قادر نبودند تا غذای کافی و مغذی برای فرزندان خود فرآهم کنند، اگرچه کودکان معمولاً از نظر الگوهای تغذیه ای نامنظم و مصرف غذای اندک که مشخص کننده امنیت غذایی بسیار پایین است، مورد محافظت والدین قرار می گیرند، در صورتی که خود والدین گرسنه هستند. اما در سال 2014 هم کودکان و هم والدین در 1.1 درصد از خانواده های دارای فرزند (422 هزار خانواده) مواردی از امنیت بسیار پایین غذایی را تجربه کردند .
• میزان عدم امنیت غذایی به طور قابل ملاحظه ای بالاتر از میانگین ملی برای خانواده های دارای درآمدهای نزدیک یا زیر خط فقر فدرال بود، که شامل خانواده های دارای کودکان تحت سرپرستی زنان مجرد یا مردان مجرد و خانواده های سیاه پوست و خانواده های اسپانیایی زبان می شد .

سوابق: ایالات متحده در سال 2006 عنوان تعاریف خود را تغییر داد، به طوری که منابع و مراجع گرسنگی را حذف کرد و دسته بندی های گوناگون در زمینه عدم امنیت غذایی را حفظ کرد. این کار نشان دهنده تغییر در موارد ارزیابی شده نبود.

امنیت غذایی بسیار پایین (که قبل از سال 2006 به عنوان عدم امنیت غذایی در گرسنگی توصیف می شد) به این معنا بود که مصرف غذای اعضای خانواده در طول سال به دفعات کاهش می یافت و الگوهای تغذیه طبیعی آنها دچار اختلال می شد، به دلیل این که خانواده دارای منبع مالی یا منابع دیگری برای خرید غذا نبود.

این بدین معناست که مردم روزهای متوالی در سال دچار گرسنگی بودند ( تعریف گرسنگی در دیکشنری آکسفورد در سال 1971 : " احساس ناراحتی و دردناک ایجاد شده به دلیل احتیاج به غذا").

دلایل گرسنگی و فقر در آمریکا


ما اعتقاد داریم که سه دلیل اصلی برای فقر در ایالات متحده وجود دارد: فقر جهانی؛ فعالیت سیستم سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده که تمایل داشته است تا خانواده های فقیر را فقیر نگه دارد؛ و تا اندازه ای، مسائل واقعی فیزیکی و رفتاری در بین مردم فقیر.

فقر جهانی: افراد فقیر زیادی در جهان وجود دارند. حداقل یک میلیارد نفر از مردم جهان فقیر ( با درآمد 1.25 دلار در روز) و 800 میلیون نفر گرسنه هستند. آنها بسیار فقیرتر از مردم فقیر ایالات متحده هستند. در سیستم اقتصاد جهانی دو روش اصلی وجود دارد که توسط آن مردم نسبتاً فقیر درآمد خود را افزایش می دهند: از طریق تجارت و مهاجرت. ما اعتقاد داریم که تجارت مهمترین روش است.

تجارت مهم است تا برخی از سیستم های اقتصادهای پایه ای را درک کنیم. ما در ایالات متحده در کشور ثروتمندی زندگی می کنیم که دارای میزان وسیعی از سرمایه، ماشین آلات و غیره است تا چیزها را متناسب با میزان کاری که مردم می خواهند انجام دهند تولید کنیم.

در کشورهای فقیر کار زیاد است اما سرمایه نسبتاً کمی وجود دارد. یک ایده اقتصادی اساسی وجود دارد – قاعده برابری عامل قیمت – که بیان می کند دستمزدها در کشورهای ثروتمند به سمت کاهش تمایل دارد و در کشورهای فقیر از طریق تجارت متمایل به افزایش است. در نتیجه، دستمزدهای پایین در چین و انتقال تولید از ایالات متحده به این کشور، بر دستمزدهای ایالات متحده فشار وارد می کند.

این روند انتقال تولید از کشورهای ثروتمندتر به کشورهای فقیرتر توسط شرکت ها آغاز شده است، و نه افراد، به طوری که آنها مشاغل و درآمدها را به کشورها و مردم فقیرتر انتقال می دهند و این فرآیند در حدود 30 سال اخیر اتفاق افتاده است. افراد کم درآمد در ایالات متحده به طور خاص از چنین انتقال هایی آسیب می بینند.

مهاجرت استراتژی آشکار افراد فقیر این است که به جاهایی بروند که دارای شغل های با دستمزد بالا باشند (که اغلب مغایر با گزینه بدون شغل بودن است). در نتیجه، مهاجرت واکنش اصلی مردم کشورهای فقیر به فقر است.

• پیامدهای تجارت و مهاجرت برای افرادی که در ایالات متحده در معرض این رقابت قرار دارند این است که مشاغل اندک هستند و فشار کاهشی زیادی بر روی دستمزدها وجود دارد. تعداد زیادی از مشاغل به خارج از کشور منتقل شده اند.

عملکرد سیستم اقتصادی ایالات متحده: عملکرد سیستم سیاسی و اقتصادی ایالات متحده باعث شده تا افراد و گروه های خاص تا اندازه ای از حقوق خود محروم شده اند.

عملکرد عادی سیستم اقتصادی مقدار قابل توجهی از فقر را ایجاد خواهد کرد.


اول، در یک اقتصاد آزاد، برای مشاغل رقابت وجود دارد و مشاغل به واجد شرایط ترین افراد سپرده می شوند. از طرف دیگر، تقریباً همیشه بیکاری قابل توجهی نیز وجود دارد، به طوری که همه افراد نمی توانند شغل پیدا کنند، و بیکاری عمده در بین کم مهارت ترین افراد است. ممکن است این افراد "غیر قابل استخدام" تشخیص داده شوند، اما چیزی که در واقع اتفاق می افتد این است که سیستم سرمایه گذاری خصوصی به حد کافی شغل تولید نمی کند تا همه استخدام شوند.

دوم، شرکت ها و مشاغل رده بالا این قدرت را دارند تا منافع حاصل از سرمایه گذاری را توزیع کنند، اما آنها مطمئناً در سال های اخیر این منافع را به خودشان اختصاص داده اند.

عملکرد سیستم سیاسی ایالات متحده: سیستم سیاسی ایالات متحده که باید مشکلات عمده شهروندانش را مورد توجه قرار دهد، تا اندازه زیادی در مقایسه با نگرانی های دیگر، بر روی نگرانی های اساسی افراد فقیر تمرکز نکرده است.

مخارج نظامی و امنیتی نیمی از مخارج اختیاری دولت فدرال ایالات متحده را تشکیل می دهد، که بسیار بیشتر از هزینه های آن برای کمک به افراد فقیر است و این بودجه بندی به کمک یک شبکه قدرتمند از ارتباطات سیاسی و مالی انجام می شود و با عنوان " مجموعه نظامی - صنعتی" شناخته می شود.

شرکت ها و ثروتمندان که به واسطه هزینه کردن پول فراوان در تلاش های لابی گرانه و در رقابت های انتخاباتی مسئولان انتخاب شده سیاسی از قدرت لابی موثری در کنگره و در بین مسئولان سیاسی برخوردار هستند، موفق شده اند تا اولویت های خود از جمله، معافیت های مالیاتی و سوبسید ها را به قانون تبدیل کنند.

حزب دموکرات، که همیشه حزبی برای " طبقه کارگر" بوده است، اکنون به سمت " طبقه متوسط" به عنوان رای دهندگان هدف خود گرایش پیدا کرده است.

فرهنگ نابرابری
• مردم معمولاً بر اساس درآمد و اغلب بر اساس نژاد تقسیم بندی می شوند.
• مشاغل اندک و با دستمزد پایین هستند. این می تواند به جرم به عنوان روشی برای کسب درآمد منجر شود و همچنین باعث عدم تمایل افراد بیکار به ازدواج می شود که می تواند نقش مهمی در گسترش مدل فرهنگی خانواده های تک والدی داشته باشد.
• همانطور که در بخش فقر توضیح داده شد، نداشتن درآمد مشکلاتی از جمله مسکن ضعیف، کمبود غذا، مشکلات بهداشتی و عدم توانایی در برآورده کردن نیازهای کودکان را ایجاد می کند.
• این شرایط باعث می شود برخی از افراد فقیر خود را گرفتار الگوهای رفتاری مخرب مانند مصرف الکل یا یک زندگی مجرمانه کنند.


برنامه های آمریکا برای مدیریت بحران گرسنگی

62 درصد از خانواده های دارای عدم امنیت غذایی در نظرسنجی سال 2013 اعلام کردند که در ماه گذشته در یک یا چند برنامه از سه برنامه بزرگ کمک های تغذیه ای و غذایی فدرال شرکت کرده اند . این برنامه ها شامل: برنامه SNAP ، که عنوان جدید برنامه سابق Food Stamp است؛ برنامه WIC؛ و برنامه National School Lunch Program است.

برنامه ی SNAP/Food stamps

• SNAP مهمترین برنامه ضد گرسنگی آمریکاست. در سال 2014، این برنامه به 46 میلیون آمریکایی با درآمد پایین کمک کرد تا از یک رژیم مناسب غذایی بهره مند شوند.
• دولت فدرال در سال مالی 2014، 76 میلیارد دلار بر روی SNAP هزینه کرد. حدود 92 درصد آن به طور مستقیم به خانواده هایی رسید که عادت به خرید غذا داشتند. از 8 درصد باقی مانده حدود 5 درصد برای هزینه های نظارت دولتی مانند تعیین شایستگی ها، استخدام و تعلیم و آموزش تغذیه برای خانواده های SNAP و فعالیت های ضد تقلب اختصاص یافت. حدود 3 درصد آن نیز برای برنامه های غذایی مکمل صرف شد.

• 70 درصد از شرکت کنندگان در برنامه Food stamp خانواده های دارای فرزند هستند؛ بیش از یک چهارم از شرکت کنندگان افراد سالخورده یا افراد دارای معلولیت هستند.

• متوسط شرکت کنندگان SNAP در سال مالی 2014 حدود 125 دلار در ماه (یا حدود 4.17 دلار در روز) دریافت کردند.

• فرمول پرداخت SNAP، دریافت مزایا را بر اساس نیاز هدف قرار می دهد: خانواده های بسیار فقیر مزایای بیشتری نسبت به خانواده های نزدیک به خط فقر دریافت می کنند زیرا آنها برای داشتن یک رژیم غذایی مناسب به کمک بیشتری احتیاج دارند.

• برخلاف اکثر برنامه های کمک رسانی مالی ارزیابی محور که به دسته های خاصی از افراد کم درآمد محدود می شوند، برنامه Food stamp به طور گسترده تقریباً برای تمام خانواده های با درآمد پایین قابل دسترسی است. ( برای خانواده های پایین تر از 130 درصد از خط فقر و حداکثر سرمایه - 2000 دلار یا 3250 دلار، بسته به شرایط - ).

برنامه تغذیه ای مکمل ویژه برای زنان، نوزادان و کودکان (WIC)

• این برنامه برای زنان باردار کم درآمد، زنان زایمان کرده و در دوران شیردهی و نوزادان و کودکان تا 5 سالگی که در خطر تغذیه ای قرار دارند، غذاهای مغذی، آموزش های تغذیه ای و ارجاع به خدمات بهداشتی و اجتماعی فرآهم می کند.
شرکت کنندگان در برنامه WIC به صورت ماهانه چک ها و کوپن هایی را برای خرید غذاهای مغذی مانند سریل (غلات) برای نوزادان، سریل غنی شده با آهن برای بزرگسالان، میوه های سرشار از ویتامین C یا آب سبزیجات، تخم مرغ، شیر، پنیر، کره بادام زمینی، حبوبات خشک شده و کنسرو شده و ماهی کنسرو شده دریافت می کنند. گزینه های دیگری مانند میوه ها و سبزیجات، غذای کودک و نان گندم کامل نیز اخیراً اضافه شده است.

• 6.4 میلیون نوزاد و کودک زیر 5 سال و 2 میلیون زن در سال 2014 از مزایای WIC بهره مند شدند.

• هزینه این برنامه سالانه تقریباً 7 میلیارد دلار است.

• درآمد خانوادگی شرکت کنندگان باید به میزان یا پایین تر از 185 درصد از دستورالعمل های درآمدی فقر ایالات متحده باشد (در سال 2014، سالیانه 40،793 دلار برای یک خانواده چهار نفره). شرکت کنندگان در برنامه های دیگر مانند Supplemental Nutrition Assistance Program, Medicaid, یا Temporary Assistance for Needy Families نیز می توانند واجد شرایط شرکت در این برنامه باشند.

• WIC یک برنامه پرداخت مستمری الزامی نیست: کنگره برای شرکت تمام افراد واجد شرایط در این برنامه بودجه هدفمندی را کنار نمی گذارد. در عوض، WIC یک برنامه کمک هزینه فدرال است که کنگره هر ساله مقدار بودجه مشخصی را برای فعالیت های این برنامه اخصاص می دهد.

برنامه ملی نهار مدارس (National School Lunch)

• شرکت در برنامه National School Lunch برای تمام کودکان ثبت نام شده در مدارس شرکت کننده در این برنامه آزاد است.
تقریباً 95 درصد از مدارس عمومی در این برنامه شرکت می کنند. در طول سال تحصیلی 13-2012، 30.7 میلیون کودک در بیش از 98،433 مدرسه و موسسه شبانه روزی مراقبت از کودکان در برنامه ملی نهار مدارس شرکت کردند.
• در یک روز عادی مدرسه، 21.5 میلیون نفر از این 30.7 میلیون یا 70.5 درصد کودکان، ناهار رایگان یا با قیمت پایین دریافت کرده اند.

• هر کودک در هر مدرسه شرکت کننده می تواند از طریق برنامه ملی نهار مدارس یک وعده غذایی بخرد. درآمد خانواده تعیین می کند که آیا یک کودک واجد شرایط دریافت وعده غذایی رایگان یا ارزان قیمت می باشد یا این که باید اکثر هزینه آن را بپردازد. برای دریافت ناهار رایگان، درآمد خانواده باید 130 درصد خط فقر فدرال یا پایین تر از آن باشد؛ برای دریافت ناهار ارزان قیمت، درآمد باید بین 130 درصد تا 185 درصد خط فقر باشد.

• وعده های غذایی جبران کننده کمبودهای تغذیه ای باید استانداردهای تغذیه ای فدرال را برآورده کند. ناهارهای این برنامه به میزان یک سوم یا میزان بیشتری از مواد مغذی توصیه شده را فرآهم می کنند.

• تحقیقات نشان می دهد که تغذیه مناسب می تواند رفتار، عملکرد تحصیلی و رشد ادراکی کلی کودک را بهبود بخشد. یک محیط تغذیه ای سالم نیز تغذیه خوب و اصول یک رژیم مناسب را به کودکان می آموزد، که می تواند تاثیرات مثبتی بر روی عادت های تغذیه ای و سلامت فیزیکی کودکان در طول زندگی داشته باشند.


برنامه های آمریکا برای مدیریت بحران فقر

شاید کمک های درآمدی و کمک های دیگری که این سه برنامه اصلی برای افراد فقیر فرآهم می کنند حداقل دستمزد باشد، اما نوع کمک های برنامه های دیگر مانند Earned Income Tax Credit (EITC) و Temporary Assistance to Needy Families (TANF) متفاوت است. برنامه های مهم دیگری که در این جا اشاره نشده شامل Medicaid and the State Children’s Health Insurance Program (SCHIP) و برای افراد مسن تر برنامه Social Security and Medicare است.

حداقل دستمزد

• ایالات متحده قانون حداقل دستمزد را تصویب کرده است (همانند برخی از کشورهای دیگر) که تلاش می کند تا یک میزان حداقل برای پرداختی های شرکت ها ایجاد کند. حداقل دستمزد کنونی فدرال 7.25 دلار در ساعت است. ( از 1 آگوست 2014، 23 ایالت و منطقه کلمبیا دارای حداقل دستمزد بالاتری نسبت به حداقل دستمزد فدرال هستند (CBPP 2014)).
• حداقل دستمزد چندان نمی تواند برای خارج کردن افراد از فقر کافی باشد. در سال 2014، خط فقر رسمی ایالات متحده برای یک خانواده چهار نفره 24،008 دلار بود. ( به جدول " خط فقر" اداره آمار مراجعه کنید). یک فرد در یک خانواده 4 نفره با 40 ساعت کار هفتگی با حداقل دستمزد ( با 52 هفته کار در سال، معمولاً بدون پرداختی در تعطیلات) می تواند 15،080 دلار درآمد کسب کند، که فقط 62 درصد خط فقر را پوشش می دهد.

• حداقل دستمزد جزو شاخص های تورم محسوب نمی شود. در نتیجه در طی سالیان متمادی به طور قابل ملاحظه ای از ارزش آن کاسته شده است.

برنامه اعتبار مالیات بر درآمد (EITC)

• The Earned Income Tax Credit (EITC) سازوکاری است که افراد و خانواده های کم درآمد می توانند از طریق پر کردن اظهارنامه مالیاتی، یک مکمل درآمدی دریافت کنند. این برنامه از طریق کامل کردن درآمد کارگران با دستمزد پایین، فقر را به طور مستقیم کاهش می دهد و طراحی شده تا افراد را به کارکردن ترغیب کرده و به آنان پاداش بدهد.
• میزان EITC به درآمد دریافت کننده، وضعیت نظام وظیفه و تعداد فرزندان بستگی دارد. در طول سال مالیاتی 2012، میانگین EITC، 2،982 دلار برای یک خانواده دارای فرزند در مقابل 277 دلار برای یک خانواده بدون فرزند بود.

• در سال 2013، EITC به همراه سرویس اعتبار مالیاتی کودک (child tax credit)، به 31.7 میلیون نفر مزایا پرداخت کردند، به طوری که 9.4 میلیون از این افراد را از فقر نجات داد که 5 میلیون کودک را شامل می شد.

• یک روش کاهش فقر توسط EITC از طریق تکمیل کردن درآمدهای کارگران دارای حداقل دستمزد است. یک خانواده چهار نفره که یک کارگر حداقل دستمزد تمام وقت دارد، با حداقل دستمزد فدرال کنونی، فقط اگر EITC را به علاوه SNAP دریافت کند می تواند بالاتر از خط فقر قرار گیرد.

(TANF) برنامه کمک موقت به خانواده های نیازمند

• در سال 1996، Temporary Assistance to Needy Families (TANF) جایگزین برنامه Aid to Families with Dependent Children شد، که از سال 1935 اجرا می شد.

• برنامه TANF اعتبارات بی قید و شرطی را به ایالت ها ارائه می کند تا آن را به خانواده های نیازمند کمک کنند. ایالت ها در چگونگی استفاده از این بودجه ها اختیار دارند.
• تعداد دریافت کنندگان TANF به طور قابل توجهی کاهش یافته است، و از 12.32 میلیون نفر در سال 1996، آخرین سال اجرای برنامه Aid to Dependent Children و شروع TANF، به 3.46 میلیون نفر در سال 2014 رسید. این کاهش در صورتی اتفاق افتاده است که میزان فقر از سال 1996 افزایش یافته است.

• تعداد خانواده های دریافت کننده مزایای TANF برای هر 100 خانواده فقیر دارای فرزند، از 82 خانواده در سال 1979 به 26 خانواده در حال حاضر کاهش یافته است. ارزش مزایای TANF از سال 1996 در اکثر ایالت ها به یک پنجم تنزل پیدا کرده است و خانواده ها را بسیار پایین تر از خط فقر قرار داده است.

• این تنزل به دلیل عواملی مانند محدودیت پنج ساله بر روی مزایا، کاهش میزان واقعی بودجه بندی، افزایش تعداد والدین مجرد کارگر، و ناتوانی خانواده ها برای برآورده کردن مقررات است.

• مطالعات بر روی خانواده هایی که دریافت کمک TANF را متوقف کرده اند نشان می دهد که 60 درصد از دریافت کنندگان سابق استخدام شده اند – معمولاً با حقوق های در سطح خط فقر بین 6 دلار و 8.50 دلار در ساعت – در صورتی که 40 درصد آنها بیکار هستند. برای مثال، فقدان مراقبت های در دسترس برای یک کودک می تواند مادران مجرد را از کار کردن به میزان مورد نیاز بسیار دور نگه دارد.
 
 
آیا می دانید تعداد شهروندان امریکایی که از دولت یارانه دریافت می کنند، از تعداد کسانی که شغل تمام وقت دارند بیشتر است؟
آیا می دانید 1.2 میلیون از دانش آموزانی که در مدارس دولتی مشغول به تحصیل هستند، بی خانمان محسوب می شوند؟

به نظر می رسد کسانی که وضعیت حال حاضر امریکا را دوران "تجدید حیات اقتصادی" می خوانند، با اوضاع صد و پنجاه میلیون شهروند امریکایی که "کم درآمد" و یا "زیر خط فقر" محسوب می شوند آشنایی چندانی ندارند. درست است که اوضاع اقتصادی در نیویورک، واشنگتن و سانفرانسیسکو روز به روز در حال بهتر شدن است، اما در سایر نقاط کشور این روند برعکس است.
ما اعتقاد داریم که سه دلیل اصلی برای فقر در ایالات متحده وجود دارد: فقر جهانی؛ فعالیت سیستم سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده که تمایل داشته است تا خانواده های فقیر را فقیر نگه دارد؛ و تا اندازه ای، مسائل واقعی فیزیکی و رفتاری در بین مردم فقیر.


فاصله ی طبقاتی موجود میان قشر فقیر و قشر ثروتمند در جامعه ی آمریکا، در تاریخ این کشور بی سابقه بوده است و این مقدمه ای است بر ایجاد "اندیشه ی رابین هودی" که می تواند هرج و مرج وحشتناکی را در آینده ی نزدیک این کشور رقم بزند. احساس خشم نسبت به "پولدارها" روز به روز در حال افزایش است و جامعه ی "ندارها" هر روز ناامیدتر و افسرده تر از روز قبل به نظر می رسند. عنقریب است که این خشم به مرحله ی انفجار برسد و دامن هرکسی را که در این گیرودار حضور دارد، بگیرد.

علیرغم اعطاء وام بدون بهره توسط دولت فدرال و افزایش بیشمار میزان پول جاری توسط خزانه دارهای دولتی، با گذشت هرسال اوضاع فقر در این کشور بدتر می شود.

در این مطلب به بررسی بحران گرسنگی و فقر در ایالات متحده آمریکا پرداخته شده است.

فقر در ایالات متحده آمریکا

ارزیابی رسمی فقر توسط اداره آمار ایالات متحده منتشر شده است و نشان می دهد که:

• در سال 2014، 46.7 میلیون نفر در فقر به سر می بردند. این میزان بیش از رقم 37.3 میلیون نفر سال 2007 است. این تعداد از افراد فقیر به تعداد حداکثر آمار فقرای منتشر شده در 52 سال اخیر نزدیک است .

• در سال 2014، نرخ فقر 14.8 درصد بود، که فقط اندکی از نرخ فقر 15.1 درصد سال 2010 پایین تر است و هنوز بالاتر از 12.5 درصد سال 1997 است، اگرچه بحران اقتصادی به طور رسمی پایان یافته است . (در سال 1959 که اولین برآورد ها از فقر منتشر شد، نرخ فقر 22.4 درصد بود).

• در سال 2014، نرخ فقر برای سیاه پوستان 26.2 درصد، برای اسپانیایی زبان ها 23.6 درصد، برای آسیایی ها 12 درصد و برای سفید های غیر اسپانیایی زبان 10.1 درصد بود .

• در سال 2014، نرخ فقر برای کودکان زیر 18 سال 21.1 درصد و تعداد کودکان دچار فقر 15.5 میلیون نفر بود. کودکان 23.3 درصد از جمعیت کلی و 33.3 درصد از افراد فقیر را تشکیل می دادند .

• 19.9 میلیون آمریکایی در فقر شدید زندگی می کنند. این بدین معناست که درآمد نقدی خانواده آنها کمتر از نصف خط فقر یا در حدود 10 هزار دلار در سال برای یک خانواده چهار نفره است. آنها 6.6 درصد از کل جمعیت و 44.6 درصد از افراد فقیر را تشکیل می دهند .
ارزیابی تکمیلی فقر برای اولین بار در سال 2011 توسط اداره آمار منتشر شد و نگرانی هایی که درباره ارزیابی رسمی فقر ایجاد شده است را مورد توجه قرار می دهد.
نگرانی اصلی این است که ارزیابی رسمی فقر تاثیرات سیاست های کلیدی دولت از جمله، برنامه SNAP/food stamp، برنامه ناهار مدارس و مالیات ها، که درآمد قابل تصرف خانواده ها و در نتیجه وضعیت فقر آنها را تغییر می دهد را انعکاس ندهد.
(برای یک بحث خلاصه مفید درباره این مسائل ادامه متن را مطالعه کنید و همچنین به آمار سال 2011 اداره آمار ایالات متحده در صفحه 1-3 و یا نمودار آنلاین اداره آمار ایالات متحده درباره چگونگی ارزیابی فقر توسط اداره آمار مراجعه کنید).
با توجه به این برآوردها، ارزیابی تکمیلی فقر برای سال 2012 (توسط اداره آمار ایالات متحده در سال 2013) نشان داد که 2.7 میلیون فقیر بیشتری در مقایسه با نرخ رسمی فقر در این سال وجود دارد.

تعریف فقیر در دو ارزیابی دارای برخی تفاوت های آشکار بود. درصد کودکان دچار فقر در ارزیابی تکمیلی 18.3 درصد از جمعیت کل فقرا و در ارزیابی رسمی 22.3 درصد بود؛ در حالی که در ارزیابی تکمیلی افراد بالای 65 سال 14.8 درصد از کل جمعیت دچار فقر را تشکیل می دهند و در ارزیابی رسمی 9.1 درصد را تشکیل می دهند .
ارزیابی تکمیلی فقر برآوردهای دقیق تری را انجام می دهد و این لذت بخش است که می بینیم برنامه های کاهش فقر و گرسنگی در میان کودکان اثر بخش بوده است.

افزایشِ درصدِ فقیرانی که به فقرِ‌ شدید گرفتار آمده اند

هرچند در سالِ 2016 برای دومین سالِ پیاپی نرخِ فقر در آمریکا کاهش و درآمدها به سرعت افزایش یافت، لیکن بر اساسِ تحلیلِ مرکزِ تحقیقاتیِ‌ Pew از داده های مرکزِ آمارِ ایالاتِ متحده، بسیاری از فقرای آمریکا به فقری به مراتب سخت تر و شدیدتر گرفتار شده اند.

سالِ پیش نرخِ رسمیِ فقر در این کشور 12.7% بوده است که نزدیک به نرخِ فقر در پیش از رکودِ بزرگ است (12.5% در 2007) و حاکی از وجودِ 40.6 میلیون فقیر است. با این حال تقسیمِ مردم به روی خطِ فقر و زیرِ خطِ فقر تنها یکی از راههای برآوردِ سطحِ رفاهِ اقتصادی است.
درصدِ جمعیتِ فقیری که در «فقرِ شدید» به سر می برند به بالاترین حدِ خود در بیست سالِ اخیر رسیده است (طبقِ تعریفِ مرکزِ آمار، فقرِ شدید یعنی اینکه درآمدِ فرد یا خانواده پایین تر از یک دومِ خطِ فقر باشد). در 2016 نرخِ فقرِ شدید به 45.6% رسید که در 1996 برابر با 39.5% بود. (البته طیِ دو سالِ اخیر، همپای نرخِ کلیِ فقر، درصدِ فقرِ شدید نیز روی هم رفته در آمریکا پایین آمده است، و اینجا مقصود گسترشِ فقرِ شدید در میانِ جمعیتِ فقیرِ آمریکاست نه کلِ مردمِ آمریکا).

خطِ فقر، که معیارِ مرکزِ آمارِ آمریکا برای محاسبه ی نرخِ فقر است، در هر خانواده متفاوت است. برای مثال، در سالِ 2016، خطِ فقر برای خانواده ای تک‌نفره حدودِ 12000 دلار، برای خانواده ای چهارنفره حدودِ 25000 دلار، و برای خانواده های پرجمعیت تر بالاتر بوده است. این در حالی است که میانه ی درآمدِ کلِ خانوارهای آمریکایی در این سال‌ 59039 دلار، و میانه ی درآمدِ خانوارهای صرفاً چندنفره 75062 بوده است.

در میانِ خانواده های فقیری که سرپرستیِ آنها را زنانِ بی سرپرست بر عهده دارند، میانگینِ کسریِ درآمد بالاتر (11139 دلار) از خانواده های مشتمل بر زن و شوهر (9991 دلار) و خانواده هایی است که سرپرستیِ آنها را مردانِ فاقدِ همسر برعهده دارند (9288 دلار).

با افزایشِ میانگینِ کسریِ درآمد، درصدِ‌ خانواده های آمریکایی ئی که بسیار پایین تر از خطِ فقر زندگی می کنند نیز افزایش یافته است. در سالِ 2016، درآمدِ 28.4درصد از خانواده های فقیر دستِ کم 15000 دلار زیرِ خطِ فقرشان بوده است. این میزان در سالِ 2015 برابر با 26.2درصد بود. سالِ گذشته در حدودِ 2.3 میلیون خانواده یک چنین کسری های کمرشکنی داشته اند

داده های مرکزِ آمار نشان می دهد که وضعیت برای خانواده های آمریکایی ئی که در 2016 فقیر محسوب نمی شده اند متفاوت بوده است. درموردِ اکثرِ این خانواده ها، «مازادِ درآمد» (به معنای مقدار فاصله ی درآمدِ خانواده های بالای خطِ فقر با خطِ فقر) لااقل 15000 دلار بوده است. درصدِ خانواده های روی خطِ فقری که مازادِ درآمدشان لااقل 15000 دلار بوده است در سالهای اخیر رشدی تدریجی داشته است، به طوری که از 84 درصد در 2010 به 87 درصد در 2016 رسیده است.

در سالهای اخیر، همچنان که درصدِ خانواده های فقیری که به فقرِ شدید گرفتار آمده اند افزایش داشته، درآمدِ‌ این خانواده ها نیز بسیار پایین تر از خطِ فقر آمده است. کسریِ‌ درآمد (که عبارت است از مقدار فاصله ی درآمدِ خانواده هایزیرِ خطِ فقر با خطِ فقر) به طورِ میانگین برای کلیه ی خانواده های فقیر در سالِ 2016 برابر با 10505 دلار بوده است (به استثناءِ افرادی که به تنهایی زندگی می کنند). این میزان پس از سالها افزایشِ تدریجی، اکنون به بالاترین میزانِ خود در سالهای اخیر رسیده است به طوری که در مقایسه با میانگینِ‌کسریِ‌ درآمدِ‌ سالِ 2000 (9509 دلار) حدودِ یک دلار افزایش داشته است.


گرسنگی در ایالات متحده آمریکا

شش سال بعد از آغاز بحران مالی و اقتصادی، گرسنگی در ایالات متحده هنوز در سطح بالایی قرار دارد. بروز بحران مالی و اقتصادی در سال 2008 باعث افزایش قابل توجه گرسنگی در ایالات متحده شد. بر طبق آخرین گزارش دولت ( بر اساس جدیدترین آمار) منتشر شده در سپتامبر 2015، در سال 2013 از میزان بالای گرسنگی تا اندازه ای کاسته شد.
• در سال 2014، 14 درصد از خانواده ها ( 17.5 میلیون خانواده، تقریباً یک هفتم)، از امنیت غذایی برخوردار نبودند . این میزان از 14.9 درصد سال 2011 کمتر است، که بالاترین میزان ثبت شده از زمان ثبت این آمار می باشد .


• در سال 2014، 5.6 درصد از از خانواده های آمریکایی (6.9 میلیون خانواده) امنیت غذایی بسیار پایینی داشتند. در این دامنه گسترده تر عدم امنیت غذایی، مصرف غذا در برخی از خانواده ها کاهش یافت و الگوهای تغذیه ای به دلیل منابع محدود در طول سال به دفعات دچار اختلال شد .

• در 9.4 درصد از خانواده های دارای فرزند، کودکان به دفعات در طول سال دچار عدم امنیت غذایی می شدند. این 3.7 میلیون خانواده به دفعات در طول سال قادر نبودند تا غذای کافی و مغذی برای فرزندان خود فرآهم کنند، اگرچه کودکان معمولاً از نظر الگوهای تغذیه ای نامنظم و مصرف غذای اندک که مشخص کننده امنیت غذایی بسیار پایین است، مورد محافظت والدین قرار می گیرند، در صورتی که خود والدین گرسنه هستند. اما در سال 2014 هم کودکان و هم والدین در 1.1 درصد از خانواده های دارای فرزند (422 هزار خانواده) مواردی از امنیت بسیار پایین غذایی را تجربه کردند .
• میزان عدم امنیت غذایی به طور قابل ملاحظه ای بالاتر از میانگین ملی برای خانواده های دارای درآمدهای نزدیک یا زیر خط فقر فدرال بود، که شامل خانواده های دارای کودکان تحت سرپرستی زنان مجرد یا مردان مجرد و خانواده های سیاه پوست و خانواده های اسپانیایی زبان می شد .

سوابق: ایالات متحده در سال 2006 عنوان تعاریف خود را تغییر داد، به طوری که منابع و مراجع گرسنگی را حذف کرد و دسته بندی های گوناگون در زمینه عدم امنیت غذایی را حفظ کرد. این کار نشان دهنده تغییر در موارد ارزیابی شده نبود.

امنیت غذایی بسیار پایین (که قبل از سال 2006 به عنوان عدم امنیت غذایی در گرسنگی توصیف می شد) به این معنا بود که مصرف غذای اعضای خانواده در طول سال به دفعات کاهش می یافت و الگوهای تغذیه طبیعی آنها دچار اختلال می شد، به دلیل این که خانواده دارای منبع مالی یا منابع دیگری برای خرید غذا نبود.

این بدین معناست که مردم روزهای متوالی در سال دچار گرسنگی بودند ( تعریف گرسنگی در دیکشنری آکسفورد در سال 1971 : " احساس ناراحتی و دردناک ایجاد شده به دلیل احتیاج به غذا").

دلایل گرسنگی و فقر در آمریکا


ما اعتقاد داریم که سه دلیل اصلی برای فقر در ایالات متحده وجود دارد: فقر جهانی؛ فعالیت سیستم سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده که تمایل داشته است تا خانواده های فقیر را فقیر نگه دارد؛ و تا اندازه ای، مسائل واقعی فیزیکی و رفتاری در بین مردم فقیر.

فقر جهانی: افراد فقیر زیادی در جهان وجود دارند. حداقل یک میلیارد نفر از مردم جهان فقیر ( با درآمد 1.25 دلار در روز) و 800 میلیون نفر گرسنه هستند. آنها بسیار فقیرتر از مردم فقیر ایالات متحده هستند. در سیستم اقتصاد جهانی دو روش اصلی وجود دارد که توسط آن مردم نسبتاً فقیر درآمد خود را افزایش می دهند: از طریق تجارت و مهاجرت. ما اعتقاد داریم که تجارت مهمترین روش است.

تجارت مهم است تا برخی از سیستم های اقتصادهای پایه ای را درک کنیم. ما در ایالات متحده در کشور ثروتمندی زندگی می کنیم که دارای میزان وسیعی از سرمایه، ماشین آلات و غیره است تا چیزها را متناسب با میزان کاری که مردم می خواهند انجام دهند تولید کنیم.

در کشورهای فقیر کار زیاد است اما سرمایه نسبتاً کمی وجود دارد. یک ایده اقتصادی اساسی وجود دارد – قاعده برابری عامل قیمت – که بیان می کند دستمزدها در کشورهای ثروتمند به سمت کاهش تمایل دارد و در کشورهای فقیر از طریق تجارت متمایل به افزایش است. در نتیجه، دستمزدهای پایین در چین و انتقال تولید از ایالات متحده به این کشور، بر دستمزدهای ایالات متحده فشار وارد می کند.

این روند انتقال تولید از کشورهای ثروتمندتر به کشورهای فقیرتر توسط شرکت ها آغاز شده است، و نه افراد، به طوری که آنها مشاغل و درآمدها را به کشورها و مردم فقیرتر انتقال می دهند و این فرآیند در حدود 30 سال اخیر اتفاق افتاده است. افراد کم درآمد در ایالات متحده به طور خاص از چنین انتقال هایی آسیب می بینند.

مهاجرت استراتژی آشکار افراد فقیر این است که به جاهایی بروند که دارای شغل های با دستمزد بالا باشند (که اغلب مغایر با گزینه بدون شغل بودن است). در نتیجه، مهاجرت واکنش اصلی مردم کشورهای فقیر به فقر است.

• پیامدهای تجارت و مهاجرت برای افرادی که در ایالات متحده در معرض این رقابت قرار دارند این است که مشاغل اندک هستند و فشار کاهشی زیادی بر روی دستمزدها وجود دارد. تعداد زیادی از مشاغل به خارج از کشور منتقل شده اند.

عملکرد سیستم اقتصادی ایالات متحده: عملکرد سیستم سیاسی و اقتصادی ایالات متحده باعث شده تا افراد و گروه های خاص تا اندازه ای از حقوق خود محروم شده اند.

عملکرد عادی سیستم اقتصادی مقدار قابل توجهی از فقر را ایجاد خواهد کرد.


اول، در یک اقتصاد آزاد، برای مشاغل رقابت وجود دارد و مشاغل به واجد شرایط ترین افراد سپرده می شوند. از طرف دیگر، تقریباً همیشه بیکاری قابل توجهی نیز وجود دارد، به طوری که همه افراد نمی توانند شغل پیدا کنند، و بیکاری عمده در بین کم مهارت ترین افراد است. ممکن است این افراد "غیر قابل استخدام" تشخیص داده شوند، اما چیزی که در واقع اتفاق می افتد این است که سیستم سرمایه گذاری خصوصی به حد کافی شغل تولید نمی کند تا همه استخدام شوند.

دوم، شرکت ها و مشاغل رده بالا این قدرت را دارند تا منافع حاصل از سرمایه گذاری را توزیع کنند، اما آنها مطمئناً در سال های اخیر این منافع را به خودشان اختصاص داده اند.

عملکرد سیستم سیاسی ایالات متحده: سیستم سیاسی ایالات متحده که باید مشکلات عمده شهروندانش را مورد توجه قرار دهد، تا اندازه زیادی در مقایسه با نگرانی های دیگر، بر روی نگرانی های اساسی افراد فقیر تمرکز نکرده است.

مخارج نظامی و امنیتی نیمی از مخارج اختیاری دولت فدرال ایالات متحده را تشکیل می دهد، که بسیار بیشتر از هزینه های آن برای کمک به افراد فقیر است و این بودجه بندی به کمک یک شبکه قدرتمند از ارتباطات سیاسی و مالی انجام می شود و با عنوان " مجموعه نظامی - صنعتی" شناخته می شود.

شرکت ها و ثروتمندان که به واسطه هزینه کردن پول فراوان در تلاش های لابی گرانه و در رقابت های انتخاباتی مسئولان انتخاب شده سیاسی از قدرت لابی موثری در کنگره و در بین مسئولان سیاسی برخوردار هستند، موفق شده اند تا اولویت های خود از جمله، معافیت های مالیاتی و سوبسید ها را به قانون تبدیل کنند.

حزب دموکرات، که همیشه حزبی برای " طبقه کارگر" بوده است، اکنون به سمت " طبقه متوسط" به عنوان رای دهندگان هدف خود گرایش پیدا کرده است.

فرهنگ نابرابری
• مردم معمولاً بر اساس درآمد و اغلب بر اساس نژاد تقسیم بندی می شوند.
• مشاغل اندک و با دستمزد پایین هستند. این می تواند به جرم به عنوان روشی برای کسب درآمد منجر شود و همچنین باعث عدم تمایل افراد بیکار به ازدواج می شود که می تواند نقش مهمی در گسترش مدل فرهنگی خانواده های تک والدی داشته باشد.
• همانطور که در بخش فقر توضیح داده شد، نداشتن درآمد مشکلاتی از جمله مسکن ضعیف، کمبود غذا، مشکلات بهداشتی و عدم توانایی در برآورده کردن نیازهای کودکان را ایجاد می کند.
• این شرایط باعث می شود برخی از افراد فقیر خود را گرفتار الگوهای رفتاری مخرب مانند مصرف الکل یا یک زندگی مجرمانه کنند.


برنامه های آمریکا برای مدیریت بحران گرسنگی

62 درصد از خانواده های دارای عدم امنیت غذایی در نظرسنجی سال 2013 اعلام کردند که در ماه گذشته در یک یا چند برنامه از سه برنامه بزرگ کمک های تغذیه ای و غذایی فدرال شرکت کرده اند . این برنامه ها شامل: برنامه SNAP ، که عنوان جدید برنامه سابق Food Stamp است؛ برنامه WIC؛ و برنامه National School Lunch Program است.

برنامه ی SNAP/Food stamps

• SNAP مهمترین برنامه ضد گرسنگی آمریکاست. در سال 2014، این برنامه به 46 میلیون آمریکایی با درآمد پایین کمک کرد تا از یک رژیم مناسب غذایی بهره مند شوند.
• دولت فدرال در سال مالی 2014، 76 میلیارد دلار بر روی SNAP هزینه کرد. حدود 92 درصد آن به طور مستقیم به خانواده هایی رسید که عادت به خرید غذا داشتند. از 8 درصد باقی مانده حدود 5 درصد برای هزینه های نظارت دولتی مانند تعیین شایستگی ها، استخدام و تعلیم و آموزش تغذیه برای خانواده های SNAP و فعالیت های ضد تقلب اختصاص یافت. حدود 3 درصد آن نیز برای برنامه های غذایی مکمل صرف شد.

• 70 درصد از شرکت کنندگان در برنامه Food stamp خانواده های دارای فرزند هستند؛ بیش از یک چهارم از شرکت کنندگان افراد سالخورده یا افراد دارای معلولیت هستند.

• متوسط شرکت کنندگان SNAP در سال مالی 2014 حدود 125 دلار در ماه (یا حدود 4.17 دلار در روز) دریافت کردند.

• فرمول پرداخت SNAP، دریافت مزایا را بر اساس نیاز هدف قرار می دهد: خانواده های بسیار فقیر مزایای بیشتری نسبت به خانواده های نزدیک به خط فقر دریافت می کنند زیرا آنها برای داشتن یک رژیم غذایی مناسب به کمک بیشتری احتیاج دارند.

• برخلاف اکثر برنامه های کمک رسانی مالی ارزیابی محور که به دسته های خاصی از افراد کم درآمد محدود می شوند، برنامه Food stamp به طور گسترده تقریباً برای تمام خانواده های با درآمد پایین قابل دسترسی است. ( برای خانواده های پایین تر از 130 درصد از خط فقر و حداکثر سرمایه - 2000 دلار یا 3250 دلار، بسته به شرایط - ).

برنامه تغذیه ای مکمل ویژه برای زنان، نوزادان و کودکان (WIC)

• این برنامه برای زنان باردار کم درآمد، زنان زایمان کرده و در دوران شیردهی و نوزادان و کودکان تا 5 سالگی که در خطر تغذیه ای قرار دارند، غذاهای مغذی، آموزش های تغذیه ای و ارجاع به خدمات بهداشتی و اجتماعی فرآهم می کند.
شرکت کنندگان در برنامه WIC به صورت ماهانه چک ها و کوپن هایی را برای خرید غذاهای مغذی مانند سریل (غلات) برای نوزادان، سریل غنی شده با آهن برای بزرگسالان، میوه های سرشار از ویتامین C یا آب سبزیجات، تخم مرغ، شیر، پنیر، کره بادام زمینی، حبوبات خشک شده و کنسرو شده و ماهی کنسرو شده دریافت می کنند. گزینه های دیگری مانند میوه ها و سبزیجات، غذای کودک و نان گندم کامل نیز اخیراً اضافه شده است.

• 6.4 میلیون نوزاد و کودک زیر 5 سال و 2 میلیون زن در سال 2014 از مزایای WIC بهره مند شدند.

• هزینه این برنامه سالانه تقریباً 7 میلیارد دلار است.

• درآمد خانوادگی شرکت کنندگان باید به میزان یا پایین تر از 185 درصد از دستورالعمل های درآمدی فقر ایالات متحده باشد (در سال 2014، سالیانه 40،793 دلار برای یک خانواده چهار نفره). شرکت کنندگان در برنامه های دیگر مانند Supplemental Nutrition Assistance Program, Medicaid, یا Temporary Assistance for Needy Families نیز می توانند واجد شرایط شرکت در این برنامه باشند.

• WIC یک برنامه پرداخت مستمری الزامی نیست: کنگره برای شرکت تمام افراد واجد شرایط در این برنامه بودجه هدفمندی را کنار نمی گذارد. در عوض، WIC یک برنامه کمک هزینه فدرال است که کنگره هر ساله مقدار بودجه مشخصی را برای فعالیت های این برنامه اخصاص می دهد.

برنامه ملی نهار مدارس (National School Lunch)

• شرکت در برنامه National School Lunch برای تمام کودکان ثبت نام شده در مدارس شرکت کننده در این برنامه آزاد است.
تقریباً 95 درصد از مدارس عمومی در این برنامه شرکت می کنند. در طول سال تحصیلی 13-2012، 30.7 میلیون کودک در بیش از 98،433 مدرسه و موسسه شبانه روزی مراقبت از کودکان در برنامه ملی نهار مدارس شرکت کردند.
• در یک روز عادی مدرسه، 21.5 میلیون نفر از این 30.7 میلیون یا 70.5 درصد کودکان، ناهار رایگان یا با قیمت پایین دریافت کرده اند.

• هر کودک در هر مدرسه شرکت کننده می تواند از طریق برنامه ملی نهار مدارس یک وعده غذایی بخرد. درآمد خانواده تعیین می کند که آیا یک کودک واجد شرایط دریافت وعده غذایی رایگان یا ارزان قیمت می باشد یا این که باید اکثر هزینه آن را بپردازد. برای دریافت ناهار رایگان، درآمد خانواده باید 130 درصد خط فقر فدرال یا پایین تر از آن باشد؛ برای دریافت ناهار ارزان قیمت، درآمد باید بین 130 درصد تا 185 درصد خط فقر باشد.

• وعده های غذایی جبران کننده کمبودهای تغذیه ای باید استانداردهای تغذیه ای فدرال را برآورده کند. ناهارهای این برنامه به میزان یک سوم یا میزان بیشتری از مواد مغذی توصیه شده را فرآهم می کنند.

• تحقیقات نشان می دهد که تغذیه مناسب می تواند رفتار، عملکرد تحصیلی و رشد ادراکی کلی کودک را بهبود بخشد. یک محیط تغذیه ای سالم نیز تغذیه خوب و اصول یک رژیم مناسب را به کودکان می آموزد، که می تواند تاثیرات مثبتی بر روی عادت های تغذیه ای و سلامت فیزیکی کودکان در طول زندگی داشته باشند.


برنامه های آمریکا برای مدیریت بحران فقر

شاید کمک های درآمدی و کمک های دیگری که این سه برنامه اصلی برای افراد فقیر فرآهم می کنند حداقل دستمزد باشد، اما نوع کمک های برنامه های دیگر مانند Earned Income Tax Credit (EITC) و Temporary Assistance to Needy Families (TANF) متفاوت است. برنامه های مهم دیگری که در این جا اشاره نشده شامل Medicaid and the State Children’s Health Insurance Program (SCHIP) و برای افراد مسن تر برنامه Social Security and Medicare است.

حداقل دستمزد

• ایالات متحده قانون حداقل دستمزد را تصویب کرده است (همانند برخی از کشورهای دیگر) که تلاش می کند تا یک میزان حداقل برای پرداختی های شرکت ها ایجاد کند. حداقل دستمزد کنونی فدرال 7.25 دلار در ساعت است. ( از 1 آگوست 2014، 23 ایالت و منطقه کلمبیا دارای حداقل دستمزد بالاتری نسبت به حداقل دستمزد فدرال هستند (CBPP 2014)).
• حداقل دستمزد چندان نمی تواند برای خارج کردن افراد از فقر کافی باشد. در سال 2014، خط فقر رسمی ایالات متحده برای یک خانواده چهار نفره 24،008 دلار بود. ( به جدول " خط فقر" اداره آمار مراجعه کنید). یک فرد در یک خانواده 4 نفره با 40 ساعت کار هفتگی با حداقل دستمزد ( با 52 هفته کار در سال، معمولاً بدون پرداختی در تعطیلات) می تواند 15،080 دلار درآمد کسب کند، که فقط 62 درصد خط فقر را پوشش می دهد.

• حداقل دستمزد جزو شاخص های تورم محسوب نمی شود. در نتیجه در طی سالیان متمادی به طور قابل ملاحظه ای از ارزش آن کاسته شده است.

برنامه اعتبار مالیات بر درآمد (EITC)

• The Earned Income Tax Credit (EITC) سازوکاری است که افراد و خانواده های کم درآمد می توانند از طریق پر کردن اظهارنامه مالیاتی، یک مکمل درآمدی دریافت کنند. این برنامه از طریق کامل کردن درآمد کارگران با دستمزد پایین، فقر را به طور مستقیم کاهش می دهد و طراحی شده تا افراد را به کارکردن ترغیب کرده و به آنان پاداش بدهد.
• میزان EITC به درآمد دریافت کننده، وضعیت نظام وظیفه و تعداد فرزندان بستگی دارد. در طول سال مالیاتی 2012، میانگین EITC، 2،982 دلار برای یک خانواده دارای فرزند در مقابل 277 دلار برای یک خانواده بدون فرزند بود.

• در سال 2013، EITC به همراه سرویس اعتبار مالیاتی کودک (child tax credit)، به 31.7 میلیون نفر مزایا پرداخت کردند، به طوری که 9.4 میلیون از این افراد را از فقر نجات داد که 5 میلیون کودک را شامل می شد.

• یک روش کاهش فقر توسط EITC از طریق تکمیل کردن درآمدهای کارگران دارای حداقل دستمزد است. یک خانواده چهار نفره که یک کارگر حداقل دستمزد تمام وقت دارد، با حداقل دستمزد فدرال کنونی، فقط اگر EITC را به علاوه SNAP دریافت کند می تواند بالاتر از خط فقر قرار گیرد.

(TANF) برنامه کمک موقت به خانواده های نیازمند

• در سال 1996، Temporary Assistance to Needy Families (TANF) جایگزین برنامه Aid to Families with Dependent Children شد، که از سال 1935 اجرا می شد.

• برنامه TANF اعتبارات بی قید و شرطی را به ایالت ها ارائه می کند تا آن را به خانواده های نیازمند کمک کنند. ایالت ها در چگونگی استفاده از این بودجه ها اختیار دارند.
• تعداد دریافت کنندگان TANF به طور قابل توجهی کاهش یافته است، و از 12.32 میلیون نفر در سال 1996، آخرین سال اجرای برنامه Aid to Dependent Children و شروع TANF، به 3.46 میلیون نفر در سال 2014 رسید. این کاهش در صورتی اتفاق افتاده است که میزان فقر از سال 1996 افزایش یافته است.

• تعداد خانواده های دریافت کننده مزایای TANF برای هر 100 خانواده فقیر دارای فرزند، از 82 خانواده در سال 1979 به 26 خانواده در حال حاضر کاهش یافته است. ارزش مزایای TANF از سال 1996 در اکثر ایالت ها به یک پنجم تنزل پیدا کرده است و خانواده ها را بسیار پایین تر از خط فقر قرار داده است.

• این تنزل به دلیل عواملی مانند محدودیت پنج ساله بر روی مزایا، کاهش میزان واقعی بودجه بندی، افزایش تعداد والدین مجرد کارگر، و ناتوانی خانواده ها برای برآورده کردن مقررات است.

• مطالعات بر روی خانواده هایی که دریافت کمک TANF را متوقف کرده اند نشان می دهد که 60 درصد از دریافت کنندگان سابق استخدام شده اند – معمولاً با حقوق های در سطح خط فقر بین 6 دلار و 8.50 دلار در ساعت – در صورتی که 40 درصد آنها بیکار هستند. برای مثال، فقدان مراقبت های در دسترس برای یک کودک می تواند مادران مجرد را از کار کردن به میزان مورد نیاز بسیار دور نگه دارد.
 

مطالب مرتبط