افول و سقوط امپراتوری آمریکا
۲۷ بهمن ۱۳۹۳
افول و سقوط امپراتوری آمریکا
۲۷ بهمن ۱۳۹۳
صنعت-پورنوگرافی

صنعت پورن در آمریکا چه بلایی سر جهان آینده ما می آورد؟



نویسنده: کریس هجز

کتاب و فیلم «پنجاه سایه خاکستری» نوعی بزرگداشت سادیسم است که تقریبا بر کلیه جنبه های فرهنگ آمریکایی سیطره دارد و هسته پورنوگرافی و سرمایه داری جهانی را شکل می دهد.

فیلم، تجلیلی است از این رفتار ما با زنان که آنها را از انسانیت شان تهی می کنیم. کتاب مدافع جهانی عاری از شفقت، همدردی و عشق است و قدرت مافوق مردانه را به شکلی دارای جذابیت های جنسی تصویر می کند؛ قدرتی که مسئول تجاوز، خوار کردن، تحقیر و شکنجه زنانی است که شخصیت شان از آنها گرفته شده، که تنها آرزویشان خوار کردن خود تا حد فرونشاننده شهوات مردانه است.

فیلمی مثل فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» بدون چون و چرا یک جهان شکارچی را می پذیرد که در آن ضعفا و آسیب پذیران در معرض بهره برداری قرار می گیرند، در حالی که قدرتمندان، نیمه خدایانی خودشیفته و خشن هستند. فیلم این دوزخ سرمایه دارانه را به عنوان پدیده ای طبیعی و خوب تقدیس می کند.

رابرت جنسن می نویسد: «ظاهرا پایان دنیا چیزی شبیه به پورنوگرافی است.» این فانتزی خودویرانگر ما را کور کرده است. صفی از سرگرم کننده ها و تماشایی ها از جمله برنامه های رئالیتی تلویزیونی، رویدادهای ورزشی بزرگ، رسانه های اجتماعی، پورنوگرافی(که دست کم دوبرابر مداخل فیلم های هالیوودی درآمد دارد)، محصولات تجملی اغواکننده، مواد مخدر، الکل و ...، درهای وسوسه انگیزی را برای خروج از واقعیت به رویمان می گشایند.

ما مشتاق و آرزومند ثروتمند، قدرتمند و مشهور شدنیم. و آنان را که باید لگدمالشان کنیم تا امپراتوری های حقیر و رقت بارمان را بر گرده آنان بنا کنیم، به این چشم می بینیم که سزاوار چنین سرنوشتی هستند. اینکه تقریبا همه ما هیچگاه به این جاه طلبی ها دست نخواهیم یافت، مظهر خودفریبی جمعی ما و کارآمدی یک فرهنگ غوطه ور در دستکاری و دروغ است.

پورنوگرافی به دنبال شهوانی کردن این سادیسم است. در فیلم های پورنوگرافی به زنان پول پرداخت می شود تا این شعارها را تکرار کنند که «من یک روسپی ام، من یک فاحشه ام، من یک بدکاره ام، با من....» آنها التماس می کنند که از نظر جسمانی مورد تجاوز قرارشان دهند.

فیلم های پورنو تامین کننده کلیشه های نژادپرستانه خوارکننده اند. مردان سیاهپوست از نظر جنسی حیواناتی پرقدرت نشان داده می شوند که زنان سفیدپوست را مورد رفتاری تجاوزگونه قرار می دهند. زنان سیاهپوست از شهوت جنسی خام و ابتدایی برخوردارند. زنان لاتین تبار رفتاری گرم دارند. زنان آسیایی رام و تمکین کننده اند و از نظر جنسی به گیشاهای سربه راه می مانند.

در فیلم های پورنو از نقص های بشری خبری نیست. با جراحی های پلاستیک متعدد روی بیشتر اعضای بدن، اندام زنان و مردان به مجسمه هایی بی نقص تبدیل شده اند و.... زنان فیلم های پورنو کالاهایی بسته بندی شده اند. آنها عروسک های لذت و لعبتکان جنسی اند. آنها از احساسات و عواطف راستین تهی هستند.

فیلم های پورنو مربوط به امور جنسی نیستند، اگر رابطه جنسی را یک عمل دوجانبه بین دو زوج تعریف کنیم، پس تکلیف دیگر عمل جنسی که یک عمل خودانگیخته تنهایی و عاری از صمیمیت و عشق است چه می شود؟ فرهنگ «خود» که جوهره پورنوگرافی محسوب می شود، هسته فرهنگ شرکتی را شکل می دهد. پورنوگرافی نیز مثل سرمایه داری جهانی، در آنجا که انسان ها به سوی مرگ فرستاده می شوند، حضور دارد.

در طیف چپ، تعداد اندکی وجود دارند که خطر قریب الوقوع اجازه دادن به جایگزین شدن پورنوگرافی با صمیمیت، رابطه جنسی و عشق را درک کرده باشند. بیشتر افراد متعلق به طیف چپ معتقدند که پورنوگرافی امری است مربوط به آزادی بیان، انگار که بهره برداری مالی و بهره برداری جسمانی از یک زن در یک بیگاری خانه در چین غیرقابل پذیرش باشد، اما انجام همین کارها در صحنه ای از یک فیلم پورنو قابل پذیرش باشد؛ انگار که شکنجه یک زن در ابوغریب خطا باشد – که در آن زندانیان از نظر جنسی تحقیر می شدند و جوری مورد سوء استفاده قرار می گرفتند که انگار که در صحنه ای از یک فیلم پورنو حضور داشتند - اما فعالیت وب سایت های پورنوگرافی تجاری مجاز باشد.

موج جدیدی از فمینیست ها که به کار نمادین تندروهایی چون آندریا دورکین خیانت کرده اند، پورنوگرافی را به عنوان شکلی از آزادی جنسی و کسب قدرت شخصی تعریف می کنند. این «فمینیست ها» که حول میشل فوکالت و جودیت باتلر جمع شده اند، محصولات نئولیبرالیسم و پست مدرنیسم هستند که منافی رشد و توسعه اند. برای آنها فمینیسم دیگر امری مربوط به آزادی زنانی که تحت سرکوب قرار دارند، نیست، بلکه معنای فمینیسم را معادل مشتی از زنانی که موفق، قدرتمند و ثروتمندند – یا در مورد «پنجاه سایه خاکستری» کسانی که قادر به تور زدن مردی ثروتمند و قدرتمند هستند- قلمداد می کنند.

کتاب و همچنین فیلمنامه «پنجاه سایه خاکستری» را یک زن نوشته است. یک زن فیلم را کارگردانی کرده است. یک زن ریاست استودیویی که فیلم را تهیه کرده بر عهده داشته است. این تبانی از سوی زنان، بخشی از درونی ساختن سرکوب و خشونت جنسی است که ریشه هایش در فیلم های پورنو قرار دارد. دورکین این را درک می کند. او نوشت که: «پورنوگرافی جدید قبرستانی پهناوراست که «چپ» در آن مرده است. چپ نمی تواند همزمان هم فاحشه هایش را داشته باشد و هم سیاست هایش را.»

روز سه شنبه در کافه ای کوچک در بوستون با جیل داینز که یکی از مهم ترین تندروهای کشور است، دیدار کردم. او نویسنده کتاب «سرزمین پورنو: چگونه پورنوگرافی حقیقت امور جنسی ما را به سرقت برده است»  و استاد جامعه شناسی و مطالعات زنان در کالج ویلاک است. داینز به همراه عده ای دیگر از جمله جنسن، با بی پروایی فرهنگی را به باد انتقاد می گیرند که در فساد و تباهی کم از روم دوران کالیگولا ندارد.

او به من گفت: «صنعت پورنو جنسیت  کل یک فرهنگ را به سرقت برده و یک نسل کامل از پسربچه ها را به تباهی می کشاند. و زمانی که یک نسل از پسربچه ها را به تباهی بکشانید، یک نسل از دختران را هم به تباهی کشانده اید. وقتی که با پورنو مبارزه می کنید با سرمایه داری جهانی مبارزه می کنید. دارندگان سرمایه های مخاطره آمیز، بانک ها، شرکت های کارت های اعتباری همگی از این زنجیره تغذیه می کنند. به همین دلیل است که هیچ وقت نمی توانید گزارش های ضد پورنو را جایی ببینید.

پای رسانه ها هم در میان است. رسانه ها از نظر مالی با این شرکت ها در یک بستر می خوابند. پورنوگرافی بخشی از آن است. پورنوگرافی به ما می گوید که از ما به عنوان انسان هیچ چیز باقی نمانده است؛ مرزها، تمامیت، آرزو، خلاقیت و اعتماد همگی از بین رفته اند. کلیت زنان به چند عضو جنسی و دو دست تنزل یافته است.

پورنو محصول شرکتی نابود کردن صمیمیت و ارتباط انسانی است و این شامل ارتباط با زمین نیز می شود. اگر ما جامعه ای بودیم که در آن یک کل بودیم، یعنی انسان هایی در اجتماعات واقعی، در این صورت قادر به نگاه کردن به این فیلم ها نبودیم. قادر به تماشای شکنجه یک انسان دیگر نبودیم.

اگر می خواهید درصد ناچیزی از  اکثریت وسیع کالاهای جهان را در اختیار بگیرید، بهتر است مطمئن شوید که یک سیستم ایدئولوژیک خوب را در اختیار دارید که مشروعیت بدهد چرا یک نفر دیگر از نظر اقتصادی رنج می کشد. این کاری است که پورنوگرافی می کند. فیلم های پورنو به ما می گویند که نابرابری مادی بین زنان و مردان نتیجه یک سیستم اقتصادی نیست بلکه مبنایی ایدئولوژیک دارد. پورنوگرافی بلندگوی ایدئولوژی ای است که به سیستم مادی نابرابری ما مشروعیت می بخشد. پورنوگرافی از نظر سلسله مراتب همان نقشی را برای سرمایه داری دارد که رسانه ها دارند.»

سازندگان فیلم های پورنو برای آنکه لشکریان بینندگان مرد خود را که به سادگی حوصله شان سر می رود سر حال بیاورند، فیلم هایی را تولید می کنند که خشونت و خوارکنندگی شان به طرز فزاینده ای افزایش می یابد. شرکت اکستریم اسوشیدتس که در ساخت صحنه های تجاوز گرافیکی تخصص دارد، به همراه شرکت جی ام پروداکشنز دقیقا همان درد واقعی را ترویج می کند که زنان در صحنه های آن تحمل می کنند. این شرکت پیشتاز تولید فیلم های مستهجنی است که بیشتر با صورت زنان سروکار دارد.

با تبدیل شدن فیلم های پورنو به واقعیتی طبیعی در جامعه – میزبانان برخی برنامه های تاک شو نظیر اپرا وینفری و هاوارد استرن نیز با برخی از نقش آفرینان این فیلم ها چون چهره های مشهور عالم تصویر برخورد می کنند- رفتاری که این فیلم ها ترویج می کنند، از جمله عریانی، بی قید و بندی جنسی و خودعرضه گری، به رفتاری شیک و باب روز تبدیل شده اند. پورنوگرافی معیارهای مربوط به زیبایی زنانه و نقش جنسی زنان را نیز مطرح می کند. و این ها پیامدهای مخوف این صنعت برای دختران است.
داینز گفت: «در جامعه ما به زنان گفته می شود که آنها دو گزینه پیش رو دارند: یا باید مورد پسند جنسی مردان باشند یا غیرمرئی. مورد پسند جنسی بودن به معنای تایید فرهنگ پورنو است؛ جذاب به نظر رسیدن، رام و سر به راه بودن و انجام دادن هر آنچه که مردان می گویند. این تنها راهی است که از طریق آن می توانید مرئی باشید. شما نمی توانید از دختران نوبالغ که جانشان را می دهند برای مرئی بودن و دیده شدن، بخواهید که غیرمرئی بودن را انتخاب کنند.»

داینز اشاره کرد که هیچ کدام این ها تصادفی نیست. پورنو از دل فرهنگ مصرفی و نیاز سرمایه داران شرکتی برای فروش محصولات است که رشد کرده است. او گفت: «در آمریکای پس از جنگ جهانی دوم شاهد ظهور یک طبقه متوسط با یک درآمدی یک بار مصرف بودیم.

تنها مشکل این بود که این گروه از والدینی به دنیا آمده بودند که یک رکود و یک جنگ را از سر گذرانده بودند. آنها خرج کردن را بلد نبودند. تنها چیزی که آنها بلد بودند پس انداز کردن بود. آنچه که سرمایه داران برای به حرکت درآوردن ناگهانی اقتصاد لازم داشتند، واداشتن مردم به خرج کردن پولشان برای خرید چیزهایی بود که نیاز نداشتند. پس برای زنان آنها برنامه های آبکی تلویزیونی را ساختند. یکی از دلایل  توسعه یافتن آشپزخانه موسوم به اپن، این بود که خانواده ها تنها یک تلویزیون داشتند. تلویزیون هم در اتاق نشیمن قرار داشت و زنان بیشتر وقتشان را در آشپزخانه سر می کردند. پس مجبور بودند خانه ها را جوری تغییر شکل دهند که زنان بتوانند تلویزیون را از میان آشپزخانه تماشا کنند. این کاری بود که به زنان آموخته شد.

اما چه کسی به مردان یاد داد که پولشان را چگونه خرج کنند؟ مجله پلی بوی. این کار زاییده هوش وافر هیو هفنر بود. او فهمید که نه تنها می توان امور جنسی را تبدیل به کالا کرد، بلکه کالاها را نیز می تواند جنسی کرد. اما  وعده ای که پلی بوی داد وعده زنان یا دختران نبود، بلکه این بود که اگر در این سطح خرید کنید، اگر در سطحی که پلی بوی به شما می گوید مصرف کنید، آن وقت می توانید جایزه دریافت کنید که آن جایزه، زنان بودند. گامی که برای دریافت این جایزه مهم بود، مصرف کردن کالاها بود. او پورنوگرافی را که بدن زنان را جنسی و به کالا تبدیل کرده بود در یک لفاف طبقه متوسط بسته بندی کرد و به آن روکشی از اعتبار بخشید.»

سی دی ها، دی وی دی ها و بعدتر اینترنت، این امکان را فراهم آوردند که پورنوگرافی را به داخل خانه ها تلمبه کنند. طوری که به زودی تصاویر براق و بی حرکت پلی بوی، پنت هاوس و هاستلر خنک و حتی عجیب شدند. آمریکا و بخش اعظمی از بقیه جهان پورن زده شدند. درآمد جهانی صنعت پورنوگرافی 96 میلیارد دلار برآورد می شود که بازار آمریکا در این میان سهمی 13 میلیارد دلاری دارد. 420 میلیون صفحه پورنوی اینترنتی، 4 میلیون و 200 هزار وب سایت پورنو و روزانه 68 میلیون درخواست در موتورهای جستجو برای محتوای پورنو وجود دارد.

همراه با رشد پورنوگرافی، خشونت های مرتبط سکس از جمله سوء استفاده های خانگی، تجاوز و تجاوز دسته جمعی نیز گسترش یافته است. در آمریکا در هر 2/6 دقیقه یک مورد تجاوز گزارش می شود اما  با محاسبه مواردی که کسی آنها را گزارش نمی کند، برآورد می شود که احتمالا این رقم پنج مورد یا حتی بیشتر باشد.

در عین حال هر چه می گذرد محتوای پورنو در دسترس تر می شود. داینز گفت:« با یک گوشی همراه می توانید برای مردی که در یک محله بسیار متراکم در برزیل و هند زندگی می کند محتوای پورنو را ارسال کنید. اگر در خانواده یک لپ تاپ داشته باشید که مردان می توانند وسط اتاق بنشینند و دزدکی به این محتوا نگاه کنند. با یک تلفن پورنوگرافی قابل حمل می شود. پسربچه های میانه حال، محتوای پورنوی خودشان را از طریق تلفن همراه دریافت می کنند.

صنعت پورنوگرافی قدیمی که از طریق فیلم هایش درآمد کسب می کرد، مرده است. دیگر از طریق تولید این فیلم ها نیست که درآمد کسب می شود. از توزیع پورنو است که پول می توان درآورد. و یک توزیع کننده یعنی مایندگیک که یک شرکت  فناوری اینترنتی جهانی است، بر توزیع اقلام پورنو سلطه دارد. مایندگیک از پورنوی رایگان در اینترنت به عنوان طعمه استفاده می کند تا کاربران را وسوسه کند و آنها را به سایت های پورنوگرافی غیررایگان بکشاند. بیشتر کاربران نیز پسربچه های نوجوانند. به گفته داینز، این کار مثل این است که بیرون یک مدرسه راهنمایی سیگار عرضه کنید. شک نکنید که دانش آموزان آن مدرسه معتاد می شوند.
داینز گفت: «حول و حوش 12 تا 15 سالگی الگوی جنسی انسان شکل می گیرد. شما زمانی این اقلام را در اختیار پسربچه ها قرار می دهید که شکل گیری هویت جنسی آنها تازه شروع شده است. هویتی که تا آخر عمر با آنها خواهد بود. اگر شما شروع به دیدن پنهانی فیلم های خشن پورنو کنید، دیگر خواهان صمیمیت و ارتباط انسانی نمی شوید.

مطالعات نشان می دهند که پسربچه ها در حال از دست دادن تمایل خود به برقراری رابطه جنسی با زنان واقعی اند. در پورنوگرافی برای برقرار کردن این گونه روابط هیچ احتیاجی به عشق و محبت نیست. پس کار به تنفر کشانده می شود. وقتی او نمی تواند با یک زن واقعی ارتباط برقرار کند کم کم او را خوار می شمارد. از او منزجر می شود و حالش به هم می خورد. اگر در این روابط عشق رنگ ببازد، باید جای آن را با چیزی پر کرد.

آنها این جای خالی را با خشونت، تحقیر، بی رحمی و نفرت پر می کنند. و تازه همین ها نیز خسته کننده و ملال اور می شوند. پس مجبور می شوید دائم به میزان این عناصر بیفزایید. مردان به دنبال رابطه جنسی با زنانی می روند که رام و سربه راه باشند. و چه کسی رام تر از کودکان؟ مسیر اجتناب ناپذیری که تمام جنبه های پورنوگرافی به آن می رسند پورنوگرافی کودکان است. و به همین دلیل است که سازمان هایی که با پورنوگرافی کودکان مبارزه می کنند و با پورنوگرافی بزرگسالان کاری ندارند، اشتباه بسیار بزرگی مرتکب می شوند.

پورنوگرافی  نسلی از مردان را به تماشای شکنجه جنسی عادت داده است. شما با این ظرفیت جذب پورنو نمی شوید. باید در درون پورنوگرافی آن را یاد بگیرید. درست مثل آموختن کشتن دیگران برای سربازان است. و اگر می خواهید علیه گروهی خشونتی را روا دارید، ابتدا باید آنها را از انسانیت عاری کنید. این شیوه ای قدیمی است. به این ترتیب است که سیاهپوستان کاکا سیاه می شوند. زنان نیز به آلت جنسی زنانه تبدیل می شوند. و هیچ چیز بهتر از پورنوگرافی این کار را نکرده است.




مطالب مرتبط



صنعت پورن در آمریکا چه بلایی سر جهان آینده ما می آورد؟



نویسنده: کریس هجز

کتاب و فیلم «پنجاه سایه خاکستری» نوعی بزرگداشت سادیسم است که تقریبا بر کلیه جنبه های فرهنگ آمریکایی سیطره دارد و هسته پورنوگرافی و سرمایه داری جهانی را شکل می دهد.

فیلم، تجلیلی است از این رفتار ما با زنان که آنها را از انسانیت شان تهی می کنیم. کتاب مدافع جهانی عاری از شفقت، همدردی و عشق است و قدرت مافوق مردانه را به شکلی دارای جذابیت های جنسی تصویر می کند؛ قدرتی که مسئول تجاوز، خوار کردن، تحقیر و شکنجه زنانی است که شخصیت شان از آنها گرفته شده، که تنها آرزویشان خوار کردن خود تا حد فرونشاننده شهوات مردانه است.

فیلمی مثل فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» بدون چون و چرا یک جهان شکارچی را می پذیرد که در آن ضعفا و آسیب پذیران در معرض بهره برداری قرار می گیرند، در حالی که قدرتمندان، نیمه خدایانی خودشیفته و خشن هستند. فیلم این دوزخ سرمایه دارانه را به عنوان پدیده ای طبیعی و خوب تقدیس می کند.

رابرت جنسن می نویسد: «ظاهرا پایان دنیا چیزی شبیه به پورنوگرافی است.» این فانتزی خودویرانگر ما را کور کرده است. صفی از سرگرم کننده ها و تماشایی ها از جمله برنامه های رئالیتی تلویزیونی، رویدادهای ورزشی بزرگ، رسانه های اجتماعی، پورنوگرافی(که دست کم دوبرابر مداخل فیلم های هالیوودی درآمد دارد)، محصولات تجملی اغواکننده، مواد مخدر، الکل و ...، درهای وسوسه انگیزی را برای خروج از واقعیت به رویمان می گشایند.

ما مشتاق و آرزومند ثروتمند، قدرتمند و مشهور شدنیم. و آنان را که باید لگدمالشان کنیم تا امپراتوری های حقیر و رقت بارمان را بر گرده آنان بنا کنیم، به این چشم می بینیم که سزاوار چنین سرنوشتی هستند. اینکه تقریبا همه ما هیچگاه به این جاه طلبی ها دست نخواهیم یافت، مظهر خودفریبی جمعی ما و کارآمدی یک فرهنگ غوطه ور در دستکاری و دروغ است.

پورنوگرافی به دنبال شهوانی کردن این سادیسم است. در فیلم های پورنوگرافی به زنان پول پرداخت می شود تا این شعارها را تکرار کنند که «من یک روسپی ام، من یک فاحشه ام، من یک بدکاره ام، با من....» آنها التماس می کنند که از نظر جسمانی مورد تجاوز قرارشان دهند.

فیلم های پورنو تامین کننده کلیشه های نژادپرستانه خوارکننده اند. مردان سیاهپوست از نظر جنسی حیواناتی پرقدرت نشان داده می شوند که زنان سفیدپوست را مورد رفتاری تجاوزگونه قرار می دهند. زنان سیاهپوست از شهوت جنسی خام و ابتدایی برخوردارند. زنان لاتین تبار رفتاری گرم دارند. زنان آسیایی رام و تمکین کننده اند و از نظر جنسی به گیشاهای سربه راه می مانند.

در فیلم های پورنو از نقص های بشری خبری نیست. با جراحی های پلاستیک متعدد روی بیشتر اعضای بدن، اندام زنان و مردان به مجسمه هایی بی نقص تبدیل شده اند و.... زنان فیلم های پورنو کالاهایی بسته بندی شده اند. آنها عروسک های لذت و لعبتکان جنسی اند. آنها از احساسات و عواطف راستین تهی هستند.

فیلم های پورنو مربوط به امور جنسی نیستند، اگر رابطه جنسی را یک عمل دوجانبه بین دو زوج تعریف کنیم، پس تکلیف دیگر عمل جنسی که یک عمل خودانگیخته تنهایی و عاری از صمیمیت و عشق است چه می شود؟ فرهنگ «خود» که جوهره پورنوگرافی محسوب می شود، هسته فرهنگ شرکتی را شکل می دهد. پورنوگرافی نیز مثل سرمایه داری جهانی، در آنجا که انسان ها به سوی مرگ فرستاده می شوند، حضور دارد.

در طیف چپ، تعداد اندکی وجود دارند که خطر قریب الوقوع اجازه دادن به جایگزین شدن پورنوگرافی با صمیمیت، رابطه جنسی و عشق را درک کرده باشند. بیشتر افراد متعلق به طیف چپ معتقدند که پورنوگرافی امری است مربوط به آزادی بیان، انگار که بهره برداری مالی و بهره برداری جسمانی از یک زن در یک بیگاری خانه در چین غیرقابل پذیرش باشد، اما انجام همین کارها در صحنه ای از یک فیلم پورنو قابل پذیرش باشد؛ انگار که شکنجه یک زن در ابوغریب خطا باشد – که در آن زندانیان از نظر جنسی تحقیر می شدند و جوری مورد سوء استفاده قرار می گرفتند که انگار که در صحنه ای از یک فیلم پورنو حضور داشتند - اما فعالیت وب سایت های پورنوگرافی تجاری مجاز باشد.

موج جدیدی از فمینیست ها که به کار نمادین تندروهایی چون آندریا دورکین خیانت کرده اند، پورنوگرافی را به عنوان شکلی از آزادی جنسی و کسب قدرت شخصی تعریف می کنند. این «فمینیست ها» که حول میشل فوکالت و جودیت باتلر جمع شده اند، محصولات نئولیبرالیسم و پست مدرنیسم هستند که منافی رشد و توسعه اند. برای آنها فمینیسم دیگر امری مربوط به آزادی زنانی که تحت سرکوب قرار دارند، نیست، بلکه معنای فمینیسم را معادل مشتی از زنانی که موفق، قدرتمند و ثروتمندند – یا در مورد «پنجاه سایه خاکستری» کسانی که قادر به تور زدن مردی ثروتمند و قدرتمند هستند- قلمداد می کنند.

کتاب و همچنین فیلمنامه «پنجاه سایه خاکستری» را یک زن نوشته است. یک زن فیلم را کارگردانی کرده است. یک زن ریاست استودیویی که فیلم را تهیه کرده بر عهده داشته است. این تبانی از سوی زنان، بخشی از درونی ساختن سرکوب و خشونت جنسی است که ریشه هایش در فیلم های پورنو قرار دارد. دورکین این را درک می کند. او نوشت که: «پورنوگرافی جدید قبرستانی پهناوراست که «چپ» در آن مرده است. چپ نمی تواند همزمان هم فاحشه هایش را داشته باشد و هم سیاست هایش را.»

روز سه شنبه در کافه ای کوچک در بوستون با جیل داینز که یکی از مهم ترین تندروهای کشور است، دیدار کردم. او نویسنده کتاب «سرزمین پورنو: چگونه پورنوگرافی حقیقت امور جنسی ما را به سرقت برده است»  و استاد جامعه شناسی و مطالعات زنان در کالج ویلاک است. داینز به همراه عده ای دیگر از جمله جنسن، با بی پروایی فرهنگی را به باد انتقاد می گیرند که در فساد و تباهی کم از روم دوران کالیگولا ندارد.

او به من گفت: «صنعت پورنو جنسیت  کل یک فرهنگ را به سرقت برده و یک نسل کامل از پسربچه ها را به تباهی می کشاند. و زمانی که یک نسل از پسربچه ها را به تباهی بکشانید، یک نسل از دختران را هم به تباهی کشانده اید. وقتی که با پورنو مبارزه می کنید با سرمایه داری جهانی مبارزه می کنید. دارندگان سرمایه های مخاطره آمیز، بانک ها، شرکت های کارت های اعتباری همگی از این زنجیره تغذیه می کنند. به همین دلیل است که هیچ وقت نمی توانید گزارش های ضد پورنو را جایی ببینید.

پای رسانه ها هم در میان است. رسانه ها از نظر مالی با این شرکت ها در یک بستر می خوابند. پورنوگرافی بخشی از آن است. پورنوگرافی به ما می گوید که از ما به عنوان انسان هیچ چیز باقی نمانده است؛ مرزها، تمامیت، آرزو، خلاقیت و اعتماد همگی از بین رفته اند. کلیت زنان به چند عضو جنسی و دو دست تنزل یافته است.

پورنو محصول شرکتی نابود کردن صمیمیت و ارتباط انسانی است و این شامل ارتباط با زمین نیز می شود. اگر ما جامعه ای بودیم که در آن یک کل بودیم، یعنی انسان هایی در اجتماعات واقعی، در این صورت قادر به نگاه کردن به این فیلم ها نبودیم. قادر به تماشای شکنجه یک انسان دیگر نبودیم.

اگر می خواهید درصد ناچیزی از  اکثریت وسیع کالاهای جهان را در اختیار بگیرید، بهتر است مطمئن شوید که یک سیستم ایدئولوژیک خوب را در اختیار دارید که مشروعیت بدهد چرا یک نفر دیگر از نظر اقتصادی رنج می کشد. این کاری است که پورنوگرافی می کند. فیلم های پورنو به ما می گویند که نابرابری مادی بین زنان و مردان نتیجه یک سیستم اقتصادی نیست بلکه مبنایی ایدئولوژیک دارد. پورنوگرافی بلندگوی ایدئولوژی ای است که به سیستم مادی نابرابری ما مشروعیت می بخشد. پورنوگرافی از نظر سلسله مراتب همان نقشی را برای سرمایه داری دارد که رسانه ها دارند.»

سازندگان فیلم های پورنو برای آنکه لشکریان بینندگان مرد خود را که به سادگی حوصله شان سر می رود سر حال بیاورند، فیلم هایی را تولید می کنند که خشونت و خوارکنندگی شان به طرز فزاینده ای افزایش می یابد. شرکت اکستریم اسوشیدتس که در ساخت صحنه های تجاوز گرافیکی تخصص دارد، به همراه شرکت جی ام پروداکشنز دقیقا همان درد واقعی را ترویج می کند که زنان در صحنه های آن تحمل می کنند. این شرکت پیشتاز تولید فیلم های مستهجنی است که بیشتر با صورت زنان سروکار دارد.

با تبدیل شدن فیلم های پورنو به واقعیتی طبیعی در جامعه – میزبانان برخی برنامه های تاک شو نظیر اپرا وینفری و هاوارد استرن نیز با برخی از نقش آفرینان این فیلم ها چون چهره های مشهور عالم تصویر برخورد می کنند- رفتاری که این فیلم ها ترویج می کنند، از جمله عریانی، بی قید و بندی جنسی و خودعرضه گری، به رفتاری شیک و باب روز تبدیل شده اند. پورنوگرافی معیارهای مربوط به زیبایی زنانه و نقش جنسی زنان را نیز مطرح می کند. و این ها پیامدهای مخوف این صنعت برای دختران است.
داینز گفت: «در جامعه ما به زنان گفته می شود که آنها دو گزینه پیش رو دارند: یا باید مورد پسند جنسی مردان باشند یا غیرمرئی. مورد پسند جنسی بودن به معنای تایید فرهنگ پورنو است؛ جذاب به نظر رسیدن، رام و سر به راه بودن و انجام دادن هر آنچه که مردان می گویند. این تنها راهی است که از طریق آن می توانید مرئی باشید. شما نمی توانید از دختران نوبالغ که جانشان را می دهند برای مرئی بودن و دیده شدن، بخواهید که غیرمرئی بودن را انتخاب کنند.»

داینز اشاره کرد که هیچ کدام این ها تصادفی نیست. پورنو از دل فرهنگ مصرفی و نیاز سرمایه داران شرکتی برای فروش محصولات است که رشد کرده است. او گفت: «در آمریکای پس از جنگ جهانی دوم شاهد ظهور یک طبقه متوسط با یک درآمدی یک بار مصرف بودیم.

تنها مشکل این بود که این گروه از والدینی به دنیا آمده بودند که یک رکود و یک جنگ را از سر گذرانده بودند. آنها خرج کردن را بلد نبودند. تنها چیزی که آنها بلد بودند پس انداز کردن بود. آنچه که سرمایه داران برای به حرکت درآوردن ناگهانی اقتصاد لازم داشتند، واداشتن مردم به خرج کردن پولشان برای خرید چیزهایی بود که نیاز نداشتند. پس برای زنان آنها برنامه های آبکی تلویزیونی را ساختند. یکی از دلایل  توسعه یافتن آشپزخانه موسوم به اپن، این بود که خانواده ها تنها یک تلویزیون داشتند. تلویزیون هم در اتاق نشیمن قرار داشت و زنان بیشتر وقتشان را در آشپزخانه سر می کردند. پس مجبور بودند خانه ها را جوری تغییر شکل دهند که زنان بتوانند تلویزیون را از میان آشپزخانه تماشا کنند. این کاری بود که به زنان آموخته شد.

اما چه کسی به مردان یاد داد که پولشان را چگونه خرج کنند؟ مجله پلی بوی. این کار زاییده هوش وافر هیو هفنر بود. او فهمید که نه تنها می توان امور جنسی را تبدیل به کالا کرد، بلکه کالاها را نیز می تواند جنسی کرد. اما  وعده ای که پلی بوی داد وعده زنان یا دختران نبود، بلکه این بود که اگر در این سطح خرید کنید، اگر در سطحی که پلی بوی به شما می گوید مصرف کنید، آن وقت می توانید جایزه دریافت کنید که آن جایزه، زنان بودند. گامی که برای دریافت این جایزه مهم بود، مصرف کردن کالاها بود. او پورنوگرافی را که بدن زنان را جنسی و به کالا تبدیل کرده بود در یک لفاف طبقه متوسط بسته بندی کرد و به آن روکشی از اعتبار بخشید.»

سی دی ها، دی وی دی ها و بعدتر اینترنت، این امکان را فراهم آوردند که پورنوگرافی را به داخل خانه ها تلمبه کنند. طوری که به زودی تصاویر براق و بی حرکت پلی بوی، پنت هاوس و هاستلر خنک و حتی عجیب شدند. آمریکا و بخش اعظمی از بقیه جهان پورن زده شدند. درآمد جهانی صنعت پورنوگرافی 96 میلیارد دلار برآورد می شود که بازار آمریکا در این میان سهمی 13 میلیارد دلاری دارد. 420 میلیون صفحه پورنوی اینترنتی، 4 میلیون و 200 هزار وب سایت پورنو و روزانه 68 میلیون درخواست در موتورهای جستجو برای محتوای پورنو وجود دارد.

همراه با رشد پورنوگرافی، خشونت های مرتبط سکس از جمله سوء استفاده های خانگی، تجاوز و تجاوز دسته جمعی نیز گسترش یافته است. در آمریکا در هر 2/6 دقیقه یک مورد تجاوز گزارش می شود اما  با محاسبه مواردی که کسی آنها را گزارش نمی کند، برآورد می شود که احتمالا این رقم پنج مورد یا حتی بیشتر باشد.

در عین حال هر چه می گذرد محتوای پورنو در دسترس تر می شود. داینز گفت:« با یک گوشی همراه می توانید برای مردی که در یک محله بسیار متراکم در برزیل و هند زندگی می کند محتوای پورنو را ارسال کنید. اگر در خانواده یک لپ تاپ داشته باشید که مردان می توانند وسط اتاق بنشینند و دزدکی به این محتوا نگاه کنند. با یک تلفن پورنوگرافی قابل حمل می شود. پسربچه های میانه حال، محتوای پورنوی خودشان را از طریق تلفن همراه دریافت می کنند.

صنعت پورنوگرافی قدیمی که از طریق فیلم هایش درآمد کسب می کرد، مرده است. دیگر از طریق تولید این فیلم ها نیست که درآمد کسب می شود. از توزیع پورنو است که پول می توان درآورد. و یک توزیع کننده یعنی مایندگیک که یک شرکت  فناوری اینترنتی جهانی است، بر توزیع اقلام پورنو سلطه دارد. مایندگیک از پورنوی رایگان در اینترنت به عنوان طعمه استفاده می کند تا کاربران را وسوسه کند و آنها را به سایت های پورنوگرافی غیررایگان بکشاند. بیشتر کاربران نیز پسربچه های نوجوانند. به گفته داینز، این کار مثل این است که بیرون یک مدرسه راهنمایی سیگار عرضه کنید. شک نکنید که دانش آموزان آن مدرسه معتاد می شوند.
داینز گفت: «حول و حوش 12 تا 15 سالگی الگوی جنسی انسان شکل می گیرد. شما زمانی این اقلام را در اختیار پسربچه ها قرار می دهید که شکل گیری هویت جنسی آنها تازه شروع شده است. هویتی که تا آخر عمر با آنها خواهد بود. اگر شما شروع به دیدن پنهانی فیلم های خشن پورنو کنید، دیگر خواهان صمیمیت و ارتباط انسانی نمی شوید.

مطالعات نشان می دهند که پسربچه ها در حال از دست دادن تمایل خود به برقراری رابطه جنسی با زنان واقعی اند. در پورنوگرافی برای برقرار کردن این گونه روابط هیچ احتیاجی به عشق و محبت نیست. پس کار به تنفر کشانده می شود. وقتی او نمی تواند با یک زن واقعی ارتباط برقرار کند کم کم او را خوار می شمارد. از او منزجر می شود و حالش به هم می خورد. اگر در این روابط عشق رنگ ببازد، باید جای آن را با چیزی پر کرد.

آنها این جای خالی را با خشونت، تحقیر، بی رحمی و نفرت پر می کنند. و تازه همین ها نیز خسته کننده و ملال اور می شوند. پس مجبور می شوید دائم به میزان این عناصر بیفزایید. مردان به دنبال رابطه جنسی با زنانی می روند که رام و سربه راه باشند. و چه کسی رام تر از کودکان؟ مسیر اجتناب ناپذیری که تمام جنبه های پورنوگرافی به آن می رسند پورنوگرافی کودکان است. و به همین دلیل است که سازمان هایی که با پورنوگرافی کودکان مبارزه می کنند و با پورنوگرافی بزرگسالان کاری ندارند، اشتباه بسیار بزرگی مرتکب می شوند.

پورنوگرافی  نسلی از مردان را به تماشای شکنجه جنسی عادت داده است. شما با این ظرفیت جذب پورنو نمی شوید. باید در درون پورنوگرافی آن را یاد بگیرید. درست مثل آموختن کشتن دیگران برای سربازان است. و اگر می خواهید علیه گروهی خشونتی را روا دارید، ابتدا باید آنها را از انسانیت عاری کنید. این شیوه ای قدیمی است. به این ترتیب است که سیاهپوستان کاکا سیاه می شوند. زنان نیز به آلت جنسی زنانه تبدیل می شوند. و هیچ چیز بهتر از پورنوگرافی این کار را نکرده است.




مطالب مرتبط