۱۵ مهر ۱۴۰۱

همسفر شراب (قسمت سی‌ و‌ هشتم-بخش دوم)

با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چاره‌ای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
۳۰ شهریور ۱۴۰۱

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌هشتم-بخش اول)

دو خانم جوان که مثل لبنانی‌ها چادر سیاه سر کرده‌اند و چند خانم محجبهٔ‌ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
۳۰ مرداد ۱۴۰۱

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌ ششم-بخش پنجم)

می‌خواهد خانه‌اش را بفروشد. می‌پرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ می‌گوید بله. کنجکاو می‌شوم در مورد نرخ سود بانک‌ها. می‌گوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانه‌ای که ۲۵۰ هزار دلار می‌ارزد.
۱۵ مرداد ۱۴۰۱

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌ ششم-بخش چهارم)

یادم هست وقتی در مناظره‌های انتخابات ایران بحث رو کردن گندکاری‌های قبلی شد، خیلی‌ها از این کار منزجر شدند و معتقد بودند این کار تنها به دوقطبی کردن کشور و آشوب‌زایی کمک می‌کند و بس.
۳۰ تیر ۱۴۰۱

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌ ششم-بخش سوم)

شنیده‌ام بحثی باز شده در مورد مسابقهٔ فوتبال و شب تاسوعا. من کارشناس مسائل دینی نیستم و اجازهٔ نظر دادن حداقل در ملأ عام به خودم نمی‌دهم. اما به ذکر خاطره‌ای بسنده می‌کنم از فرهنگ امریکایی.
۱۵ تیر ۱۴۰۱

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌ ششم-بخش دوم)

توی سرویس دانشگاه نشسته‌ام. یک ون فورد با حداکثر ۱۴ نفر سرنشین. کنارم دو خانم نشسته‌اند؛ هر دو امریکایی. دارم از روی کیندل شعر می‌خوانم.
۳۰ خرداد ۱۴۰۱

همسفر شراب (قسمت سی‌ و‌ ششم-بخش اول)

آدم اوایل که پا می‌گذارد در این مملکت غریب، همهٔ هم و غمش این می‌شود که گلیمش را از آب بکشد بیرون. بعد که کم‌کم حق آب و گل پیدا کرد، یک سر پیدا می‌کند و هزار سودا.
۱۵ خرداد ۱۴۰۱

همسفر شراب (قسمت سی‌ و‌ پنجم-بخش اول)

قضیهٔ کت و دکمه را که شنیده‌اید. کار ماست دیگر. دکمه‌ای داریم و می‌خواهیم کتی برایش بدوزیم. البته کت را پیش‌پیش دوخته بودیم ولی قوارهٔ تن نکرده بودیم.
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱

همسفر شراب (قسمت سی‌ و‌ چهارم-بخش دوم)

اگر در منهتن باشی و مشغول به کار و خدای نکرده تصمیم به بچه‌دار شدن بگیری، باید قبل از تصمیم برای بچهٔ به دنیا نیامده در مهد کودک ثبت‌نام کنی.
۱۰ فروردین ۱۴۰۱

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌سوم-بخش دوم)

صبح سوار سرویس، دو دختر امریکایی دارند با هم صحبت می‌کنند. اولی به آن یکی می‌گوید: من واقعاً نمی‌دانستم که این قدر احمق توی این کشور وجود دارد.
۹ اسفند ۱۴۰۰

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌دوم-بخش پنجم)

به عنوان دانشجوی دکتری باید دو ترم مدرس حل تمرین درس باشم. این اولین ترم است. به غیر از تصحیح برگه و کمک به استاد باید هفته‌ای یک ساعت پاسخگوی سؤالات دانشجوها باشم.
۷ اسفند ۱۴۰۰

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌دوم-بخش چهارم)

یکی از دروغ‌هایی که در مورد غربی‌ها رایج است، اهمیت دادنشان به بهداشت است. مثلاً می‌گویند این‌ها از بس که در مسألهٔ بهداشت فردی و عمومی پیشرفت داشته‌اند، دیگر حتی نگران نجاست حیوانات خانگی‌شان نیستند.
۲۷ بهمن ۱۴۰۰

سوالات جالب گمرگ آمریکا در هواپیما

قبل از رسیدن به آمریکا، مهمانداران هواپیما فرم های گمرک آمریکا را بین مسافران توزیع می کنند تا پر کنند. باید هنگام عبور از گیت بررسی ویزا فرم ها را تحویل داد. سوالات جالبی داشت که بعضی از آنها در ادامه می آید.
۱۲ بهمن ۱۴۰۰

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌دوم-بخش سوم)

اولین بار دختر بزرگشان را در یاهو دیدم. برای آمادگی المپیاد دبیرستان‌های امریکا سری به یاهو می‌زد و با توجه به شهرت پدر، کارآموز شدن برایش کار سختی نبود. بعد فهمیدم که مادر، یکی از کارمندان آزمایشگاه ماست و پدر استاد دانشگاه میشیگان.
۹ تیر ۱۴۰۰

اعتراض به جریمه راهنمایی و رانندگی

مدتی قبل، ماشین رو پارک کرده بودم در نزدیکی دانشگاه رایس (Rice University) در هیوستون در ایالت تگزاس (Houston City in Texas) در منطقه پارکینگ دو ساعته...
۷ تیر ۱۴۰۰

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌دوم-بخش دوم)

امشب مسجد ایرانیان نیویورک یک سخنران انگلیسی‌زبان داشت. برای همین، اندک غیرفارسی‌زبان‌هایی آمده بودند. موقع شام دو سیاه‌پوست در فاصله‌ای کوتاه از من نشسته بودند. یکی جوان بود و آن یکی مسن.
۳ اسفند ۱۳۹۹

تجربه خرید خودرو در نیویورک

کلی مطلب و وب‌گاه و نشریه اینترنتی هست که به صورت تخصصی در مورد خرید خودرو و انواع خودرو و کیفیت شان و هزار جور مطلب دیگر اطلاعات به خورد خلق‌الله می‌دهد. این قدری که تابستان را خیر سرمان می‌خواستیم به بهانه کارآموزی استراحت فکری داشته باشیم، ولی شد روزی سه تا چهار ساعت وب‌گردی شبانه در این نشریه‌های اینترنتی.
۲۸ بهمن ۱۳۹۹

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌دوم-بخش اول)

درست روز قبل از روزی که می‌خواستیم برای عوض کردن خانه‌مان آماده شویم، با استاد جلسه دارم. بهم می‌گوید که اتفاقی است که باید به اطلاع من برساند: می‌خواهد حداقل برای یک سال دانشگاه را ترک کند و به گوگل بپیوندد. می‌گوید که مدتی از صنعت دور بوده و دوست دارد دوباره تجدید قوا کند.
۲۹ شهریور ۱۳۹۹

همسفر شراب (قسمت سی‌و‌یکم)

وقتی که از امتحان رانندگی برمی‌گشتم، از راننده‌ای که ما را می‌رساند پرسیدم: کلاس‌های اتوبان ساعتی چقدر است؟ گفت که یک ساعت و نیم ۷۵ دلار ولی به تو توصیه می‌کنم به جای این کارها بروی و خودت خودرو کرایه کنی و بزنی به دل جاده. این طوری هم ترست می‌ریزد و هم بهتر یاد می‌گیری.
۲ آبان ۱۳۹۸

سبک زندگی آمریکایی ، روی دیگر ماجرا

دوستی از من خواست در مورد سبک زندگی امریکایی بنویسم. گفتم که صلاحیتش را ندارم. اصرار کرد. شد این که می‌بینید. از همان اولین چیزهایی که […]