خاطره ی اجاره منزل در امریکا (بخش ۱)
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
خاطره ی اجاره منزل در امریکا(بخش ۲)
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
خاطره ی اجاره منزل در امریکا (بخش ۱)
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
خاطره ی اجاره منزل در امریکا(بخش ۲)
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
اکثر دانشجویان ایرانی در Iowa State University، از این دانشگاه بورسیه‌ی تحصیلی می‌گیرند (به عنوان دستیار پژوهشی یا آموزشی). میزان دریافتی ماهیانه پس از کسر مالیات، چیزی در حدود ۱۵۰۰-۱۶۰۰ دلار می‌شود که کفاف زندگی دانشجویی در شهر ارزانِ ایمز را می‌دهد.

اخذ بورسیه و فاند، می‌تواند مهم‌ترین مزیتِ دانشجویی در امریکا نسبت به ایران باشد. مخصوصاً در مورد دانشجویان متاهلی که دیگر قرار نیست دنبال کار بروند و بصورت پاره وقت در جایی شاغل شوند، بصورتی که هم به تحصیل‌شان ضربه بخورد و هم اغلبِ وقت و انرژی‌شان برای فراغت و بودن در کنارِ خانواده هرز برود.

دانشجویانِ مجردِ دارای فاند در شهر ما می‌توانند مبلغی پس‌انداز کنند اما مخارج متاهل‌ها تقریباً با دریافتی‌شان سر به سر می‌شود در حالی که فرد دانشجو توسط دانشگاه بیمه است اما همسر و احیاناً فرزندش بیمه نیستند و به دلیل مخارج، عمدتاً تا انتهای تحصیل نیز نمی‌توانند خود را بیمه کنند.

همین دیروز پای همسر یک دانشجو پیچ خورد که خدا را شکر بعد از عکس‌برداری مشخص شد مشکل حادی نیست و نیاز به اقدامات ترمیمی از قبیل گچ گرفتن ندارد. متاهل‌های بدون فرزند اگر در خانه‌های دانشگاه زندگی کرده و در مخارج زندگی صرفه‌جویی کنند، شاید بتوانند در صورتی که در طول تحصیل به ایران نروند و خرج غیر منتظره‌ای از قبیل موارد پزشکی سر راه‌شان قرار نگیرد، مبلغ اندکی پس‌انداز کنند.

البته اینکه می‌گویم هزینه‌های زندگی تامین است، به معنای یک زندگی ساده‌ی دانشجویی‌ست. به صورتی که وجود مبل و دکوراسیون معمولی و حتی تخت و تلویزیون در خانه‌های دانشجویان متاهل در شهر ما، مساله‌ای همه‌گیر نیست (حداقل در یکی دو سال اول زندگی) و موارد کمی را می‌بینید که خانه‌ها دارای وسایل کامل باشد.

مهمانی‌ها و دورهمی‌ها به دلیلِ محدودیت‌های مالی، ساده برگزار می‌شود. میوه، المانی تجملی در مهمانی‌هاست و به یک یا دو نوع شکلات و شیرینی ساده، به همراه چای بسنده می‌شود. دعوت به یک وعده‌ی غذایی مثل شام و نهار به ندرت انجام می‌گیرد و اگر دانشجویان در خانه‌ای یا سالنی برای صرف غذا جمع شوند، بصورت پاتلاک است. یعنی هر کسی غذای خود را بصورت جداگانه می‌آورد که در این میان، دانشجویانِ مجردِ پسر در معذوریت و سختی اند.

خودرو با پس‌اندازی که دانشجویان از ایران می‌آورند یا بعد از چند سال اندوختن حقوق قابل خرید است، البته دسته دوم. کیفیت خودروها مناسب و از نظر قیمت بسیار به صرفه اند. رانندگی در شهر و جاده‌ها، آسان و بی‌دغدغه است چون هم دنده‌ها اتوماتیک اند (!) و هم از آن مهم‌تر، مردم پایبند به قانون و منضبط و با طمأنینه می‌رانند.

اما آیا فکر می‌کنید از در و دیوار امریکا تکنولوژی می‌بارد؟ لزوماً خیر. برخی مکان‌ها و شهرها مجهز به تکنولوژی‌های روز و سرویس‌های کارآمد اند اما مواردی هم دیده می‌شود خلاف انتظار و عجیب. مثلاً آیفون‌های اغلب خانه‌های شهر ما (آن‌هایی که بجز زنگِ خالی، اف‌اف هم دارند) و آیفون آپارتمان‌ها مشابه با عکس زیر اند: ساده و قدیمی. اینجا از رواج آیفون‌های تصویری و مدرن خبری نیست، در واقع تابحال حتی یک مورد هم در شهر ندیده‌ام خانه‌ای یا مجتمعی از اینگونه آیفون‌ها استفاده کند.

البته بالا بودن سطح امنیت و قلّتِ سرقت در شهر نیز می‌تواند در عدمِ احساسِ نیاز به آیفون تصویری موثر باشد، هر چند که علی‌رغم این امنیت بالا، در فروشگاه‌ها و برخی اماکن عمومی از دوربین استفاده می‌شود. واضحاً این نکات به معنای مقایسه‌ی کلی بین سطح تکنولوژی در ایران و امریکا نیست، بلکه به معنای نفی این گزاره‌ی کلی‌ست که «تکنولوژی در امریکا از در و دیوار می‌بارد!»

بالاتر ذکری از خانه‌های متاهلی دانشگاه شد که به Schilletter Village Apartments معروف اند و تجربه‌ی سکونت یک ساله در آن‌ها را داشتیم. هزینه‌ی اجاره به قرار حدود ۶۰۰ دلار در ماه بود و خانه‌ها امکانات کمی داشتند. یک گاز و یخچال در خانه تعبیه شده بود و خبری از ماشین لباس‌شویی، ظرف‌شویی و سیستم سرمایش هوای مرکزی نبود (دو مورد اخیر یعنی ماشین ظرف‌شویی و سیستم سرمایش و گرمایش مرکزی در بسیاری آپارتمان‌ها و خانه‌های شهر وجود دارد).

تنها یک کولر گازی قدیمی در هال نصب کرده بودند و هیچ وسیله‌ی سرمایشی در اتاق‌ها نبود که این مساله در روزهای گرم تابستان، مشکل و سختی ایجاد می‌کرد. برای شست‌وشوی لباس تنها یک سالن مرکزی در شهرک وجود داشت و بایستی صبر می‌کردیم لباس‌ها جمع شوند تا کشان‌کشان از خانه به آنجا ببریم و بشوییم. فرآیندِ خسته کننده و زمان‌بری بود. استفاده از ماشین لباس‌شویی و خشک‌کن چند ساعتی به طول می‌انجامید و نیاز به سه بار رفت و برگشت به سالن داشت. به دلیل همین‌گونه مشکلات و کمبود مکان، خانه‌مان را در سال دوم عوض کردیم...

مطالب مرتبط

اکثر دانشجویان ایرانی در Iowa State University، از این دانشگاه بورسیه‌ی تحصیلی می‌گیرند (به عنوان دستیار پژوهشی یا آموزشی). میزان دریافتی ماهیانه پس از کسر مالیات، چیزی در حدود ۱۵۰۰-۱۶۰۰ دلار می‌شود که کفاف زندگی دانشجویی در شهر ارزانِ ایمز را می‌دهد.

اخذ بورسیه و فاند، می‌تواند مهم‌ترین مزیتِ دانشجویی در امریکا نسبت به ایران باشد. مخصوصاً در مورد دانشجویان متاهلی که دیگر قرار نیست دنبال کار بروند و بصورت پاره وقت در جایی شاغل شوند، بصورتی که هم به تحصیل‌شان ضربه بخورد و هم اغلبِ وقت و انرژی‌شان برای فراغت و بودن در کنارِ خانواده هرز برود.

دانشجویانِ مجردِ دارای فاند در شهر ما می‌توانند مبلغی پس‌انداز کنند اما مخارج متاهل‌ها تقریباً با دریافتی‌شان سر به سر می‌شود در حالی که فرد دانشجو توسط دانشگاه بیمه است اما همسر و احیاناً فرزندش بیمه نیستند و به دلیل مخارج، عمدتاً تا انتهای تحصیل نیز نمی‌توانند خود را بیمه کنند.

همین دیروز پای همسر یک دانشجو پیچ خورد که خدا را شکر بعد از عکس‌برداری مشخص شد مشکل حادی نیست و نیاز به اقدامات ترمیمی از قبیل گچ گرفتن ندارد. متاهل‌های بدون فرزند اگر در خانه‌های دانشگاه زندگی کرده و در مخارج زندگی صرفه‌جویی کنند، شاید بتوانند در صورتی که در طول تحصیل به ایران نروند و خرج غیر منتظره‌ای از قبیل موارد پزشکی سر راه‌شان قرار نگیرد، مبلغ اندکی پس‌انداز کنند.

البته اینکه می‌گویم هزینه‌های زندگی تامین است، به معنای یک زندگی ساده‌ی دانشجویی‌ست. به صورتی که وجود مبل و دکوراسیون معمولی و حتی تخت و تلویزیون در خانه‌های دانشجویان متاهل در شهر ما، مساله‌ای همه‌گیر نیست (حداقل در یکی دو سال اول زندگی) و موارد کمی را می‌بینید که خانه‌ها دارای وسایل کامل باشد.

مهمانی‌ها و دورهمی‌ها به دلیلِ محدودیت‌های مالی، ساده برگزار می‌شود. میوه، المانی تجملی در مهمانی‌هاست و به یک یا دو نوع شکلات و شیرینی ساده، به همراه چای بسنده می‌شود. دعوت به یک وعده‌ی غذایی مثل شام و نهار به ندرت انجام می‌گیرد و اگر دانشجویان در خانه‌ای یا سالنی برای صرف غذا جمع شوند، بصورت پاتلاک است. یعنی هر کسی غذای خود را بصورت جداگانه می‌آورد که در این میان، دانشجویانِ مجردِ پسر در معذوریت و سختی اند.

خودرو با پس‌اندازی که دانشجویان از ایران می‌آورند یا بعد از چند سال اندوختن حقوق قابل خرید است، البته دسته دوم. کیفیت خودروها مناسب و از نظر قیمت بسیار به صرفه اند. رانندگی در شهر و جاده‌ها، آسان و بی‌دغدغه است چون هم دنده‌ها اتوماتیک اند (!) و هم از آن مهم‌تر، مردم پایبند به قانون و منضبط و با طمأنینه می‌رانند.

اما آیا فکر می‌کنید از در و دیوار امریکا تکنولوژی می‌بارد؟ لزوماً خیر. برخی مکان‌ها و شهرها مجهز به تکنولوژی‌های روز و سرویس‌های کارآمد اند اما مواردی هم دیده می‌شود خلاف انتظار و عجیب. مثلاً آیفون‌های اغلب خانه‌های شهر ما (آن‌هایی که بجز زنگِ خالی، اف‌اف هم دارند) و آیفون آپارتمان‌ها مشابه با عکس زیر اند: ساده و قدیمی. اینجا از رواج آیفون‌های تصویری و مدرن خبری نیست، در واقع تابحال حتی یک مورد هم در شهر ندیده‌ام خانه‌ای یا مجتمعی از اینگونه آیفون‌ها استفاده کند.

البته بالا بودن سطح امنیت و قلّتِ سرقت در شهر نیز می‌تواند در عدمِ احساسِ نیاز به آیفون تصویری موثر باشد، هر چند که علی‌رغم این امنیت بالا، در فروشگاه‌ها و برخی اماکن عمومی از دوربین استفاده می‌شود. واضحاً این نکات به معنای مقایسه‌ی کلی بین سطح تکنولوژی در ایران و امریکا نیست، بلکه به معنای نفی این گزاره‌ی کلی‌ست که «تکنولوژی در امریکا از در و دیوار می‌بارد!»

بالاتر ذکری از خانه‌های متاهلی دانشگاه شد که به Schilletter Village Apartments معروف اند و تجربه‌ی سکونت یک ساله در آن‌ها را داشتیم. هزینه‌ی اجاره به قرار حدود ۶۰۰ دلار در ماه بود و خانه‌ها امکانات کمی داشتند. یک گاز و یخچال در خانه تعبیه شده بود و خبری از ماشین لباس‌شویی، ظرف‌شویی و سیستم سرمایش هوای مرکزی نبود (دو مورد اخیر یعنی ماشین ظرف‌شویی و سیستم سرمایش و گرمایش مرکزی در بسیاری آپارتمان‌ها و خانه‌های شهر وجود دارد).

تنها یک کولر گازی قدیمی در هال نصب کرده بودند و هیچ وسیله‌ی سرمایشی در اتاق‌ها نبود که این مساله در روزهای گرم تابستان، مشکل و سختی ایجاد می‌کرد. برای شست‌وشوی لباس تنها یک سالن مرکزی در شهرک وجود داشت و بایستی صبر می‌کردیم لباس‌ها جمع شوند تا کشان‌کشان از خانه به آنجا ببریم و بشوییم. فرآیندِ خسته کننده و زمان‌بری بود. استفاده از ماشین لباس‌شویی و خشک‌کن چند ساعتی به طول می‌انجامید و نیاز به سه بار رفت و برگشت به سالن داشت. به دلیل همین‌گونه مشکلات و کمبود مکان، خانه‌مان را در سال دوم عوض کردیم...

مطالب مرتبط



آخرین مطالب