ماجرای کار پیدا کردن من (قسمت اول)
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
بولینگ برای کلمباین
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
ماجرای کار پیدا کردن من (قسمت اول)
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
بولینگ برای کلمباین
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷

نمایش محبت در آمریکا (قسمت دوم)

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
مسئله مورد بحث ما زمانی آغاز می شود که نمایش محبت وارد حریم شخصی دیگران می شود. البته در ایران به دلیل اینکه نمایش محبت از جایگاه ویژه ای برخوردار است و از اولویت بالایی نسبت به حریم خصوصی برخوردار است, نقض حریم خصوصی توسط نمایش محبت کار ناپسندی به حساب نمی آید و اعتراض به آن در جامعه وارد نمی باشد.

مثلا اگر ما به زور به مهمان خود غذا بخورانیم و یا برای ابراز محبت به یک نفر او را مرتبا بغل کنیم و ببوسیم, اگر آن فرد اعتراض کند به او می گوییم برو بابا تو اصلا آدم نیستی که بخواهیم به تو محبت کنیم! قضاوت دیگران و جامعه نیز نوع برخورد ما را تایید و تشویق می کند چون جایگاه محبت کردن به مراتب از حریم خصوصی بالاتر و با ارزش تر است.

از طرف دیگر نیز ما این حق را برای خود محفوظ می دانیم که به هر شیوه ممکن محبت خودمان را نمایش دهیم. جا افتادن اصلاح و داستان محبت خاله خرسه در جامعه ما نشان می دهد که محبت کردن فقط در صورتی خوب نیست و دوستی خاله خرسه محسوب می شود که به مرگ طرف مقابل و یا لطمه جدی او منجر شود!

در بسیاری از موارد حتی تعرض بدنی و یا به اصطلاح خودمان کتک زدن به فرزندان و زنان نیز محبت کردن به شمار می آید و چنین توجیه می شود که این عمل از روی مهر مادری, پدری و یا برادری انجام می گیرد و در بسیاری از موارد نیز منجر به جرح و یا حتی مرگ کسی می شود که مورد این محبت قرار گرفته است.

مهرورزی سیاسی هم از همین نوع است و یک نفر به خاطر محبت بیش از اندازه ای که به مردم دارد آنها را مورد مهرورزی قرار می دهد تا آدم شوند. در اینجا نیز مهرورزی اولویت بالاتری از حریم خصوصی انسان ها دارد.

ولی در امریکا حریم خصوصی انسان ها اولویت بسیار بالاتری دارد و اگر شما از روی محبت بچه ای را بگیرید و ببوسید به شما اعتراض خواهند کرد و اگر شما با تعجب بگویید که این کار را از روی محبت انجام داده اید برایشان قابل درک و فهم نیست. برای امریکاییان محبت یک مسئله شخصی و درونی است و ابراز آن می تواند در قالب کلام و به دور از هر گونه تعرضی به حریم دیگران انجام بگیرد.

نمایش محبت که ما به اصطلاح آن را تعارف می نامیم نیز برای آنها تعریف شده نیست و اگر به کسی بیش از اندازه برای خوردن چیزی تعارف کنیم ناراحت می شود و فکر می کند که شما می خواهید او را به زور وادار به انجام کاری کنید که نمی خواهد. البته ابراز کلامی محبت در امریکا بسیار رایج است ولی تا زمانی که به دلار تبدیل نشده است ارزش خاصی ندارد و به وفور رد و بدل می شود و گرچه معانی آن با تعارفات معمول ما فرق می کند و بسیار ملایم تر است ولی ارزش آن معادل همان چاکرم و نوکرم و قربان صدقه رفتن های ما است.

اگر در امریکا یک نفر با تاکسی به خانه شما بیاید و شما شب او را با ماشین خودتان به منزلش برسانید ارزش کار شما فقط همان پول بنزین و یا نهایتا کرایه تاکسی است و هیچ معنی دیگری برای آنها ندارد. آنها هم ممکن است دفعه بعد یک کادوی پنج دلاری برای شما بگیرند تا به کل بی حساب شوید. البته در امریکا هر کسی که به مهمانی می رود معادل ارزش شامی که می خورد یک چیزی برای صاحب خانه می برد تا بی حساب شوند و معمولا یک شیشه شراب معمولی برای این کار کفایت می کند.

دانستن این تفاوت ها برای یک مهاجر بسیار ضروری است چون ممکن است از روی بی اطلاعی و عدم شناخت جامعه جدید کارهایی را انجام دهد که منجر به واکنش های نامطلوب شود و این مسئله به دلتنگی و غربت او خواهد افزود و در نتیجه باعث شکست او در پروژه مهاجرت خواهد شد. فقط کافی است که شما یک نفر را که دوست دارید بغل کنید و دستتان را دور گردنش بیاندازید و او خودش را کنار بکشد و به شما بگوید که دیگر این کار را انجام ندهید.

این عکس العمل آن فرد تمام ساختار ذهنی شما را ویران خواهد کرد و به مشکلات روحی و روانی حاصل از مهاجرت شما خواهد افزود در حالی که شما باید قبل از مهاجرت با چنین واکنش احتمالی از سوی یک امریکایی آشنا باشید. همچنین شما در امریکا زیاد می شنوید که می گویند پول با من حرف می زند و این یک واقعیت اجتماعی است که شما باید با آن نیز آشنا باشید و بدانید که هرگونه محبت شما به دیگران علاوه بر اینکه نباید ناقض حریم شخصی آنها باشد بلکه به واحد دلار تبدیل می شود و بیش از آن ارزش دیگری ندارد. در غیر این صورت بعد از مهاجرت و با دیدن مصداق های عملی این تفاوت های رفتاری و اجتماعی دچار آسیب های روحی و روانی خواهید شد.

مطالب مرتبط

نمایش محبت در آمریکا (قسمت دوم)

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
مسئله مورد بحث ما زمانی آغاز می شود که نمایش محبت وارد حریم شخصی دیگران می شود. البته در ایران به دلیل اینکه نمایش محبت از جایگاه ویژه ای برخوردار است و از اولویت بالایی نسبت به حریم خصوصی برخوردار است, نقض حریم خصوصی توسط نمایش محبت کار ناپسندی به حساب نمی آید و اعتراض به آن در جامعه وارد نمی باشد.

مثلا اگر ما به زور به مهمان خود غذا بخورانیم و یا برای ابراز محبت به یک نفر او را مرتبا بغل کنیم و ببوسیم, اگر آن فرد اعتراض کند به او می گوییم برو بابا تو اصلا آدم نیستی که بخواهیم به تو محبت کنیم! قضاوت دیگران و جامعه نیز نوع برخورد ما را تایید و تشویق می کند چون جایگاه محبت کردن به مراتب از حریم خصوصی بالاتر و با ارزش تر است.

از طرف دیگر نیز ما این حق را برای خود محفوظ می دانیم که به هر شیوه ممکن محبت خودمان را نمایش دهیم. جا افتادن اصلاح و داستان محبت خاله خرسه در جامعه ما نشان می دهد که محبت کردن فقط در صورتی خوب نیست و دوستی خاله خرسه محسوب می شود که به مرگ طرف مقابل و یا لطمه جدی او منجر شود!

در بسیاری از موارد حتی تعرض بدنی و یا به اصطلاح خودمان کتک زدن به فرزندان و زنان نیز محبت کردن به شمار می آید و چنین توجیه می شود که این عمل از روی مهر مادری, پدری و یا برادری انجام می گیرد و در بسیاری از موارد نیز منجر به جرح و یا حتی مرگ کسی می شود که مورد این محبت قرار گرفته است.

مهرورزی سیاسی هم از همین نوع است و یک نفر به خاطر محبت بیش از اندازه ای که به مردم دارد آنها را مورد مهرورزی قرار می دهد تا آدم شوند. در اینجا نیز مهرورزی اولویت بالاتری از حریم خصوصی انسان ها دارد.

ولی در امریکا حریم خصوصی انسان ها اولویت بسیار بالاتری دارد و اگر شما از روی محبت بچه ای را بگیرید و ببوسید به شما اعتراض خواهند کرد و اگر شما با تعجب بگویید که این کار را از روی محبت انجام داده اید برایشان قابل درک و فهم نیست. برای امریکاییان محبت یک مسئله شخصی و درونی است و ابراز آن می تواند در قالب کلام و به دور از هر گونه تعرضی به حریم دیگران انجام بگیرد.

نمایش محبت که ما به اصطلاح آن را تعارف می نامیم نیز برای آنها تعریف شده نیست و اگر به کسی بیش از اندازه برای خوردن چیزی تعارف کنیم ناراحت می شود و فکر می کند که شما می خواهید او را به زور وادار به انجام کاری کنید که نمی خواهد. البته ابراز کلامی محبت در امریکا بسیار رایج است ولی تا زمانی که به دلار تبدیل نشده است ارزش خاصی ندارد و به وفور رد و بدل می شود و گرچه معانی آن با تعارفات معمول ما فرق می کند و بسیار ملایم تر است ولی ارزش آن معادل همان چاکرم و نوکرم و قربان صدقه رفتن های ما است.

اگر در امریکا یک نفر با تاکسی به خانه شما بیاید و شما شب او را با ماشین خودتان به منزلش برسانید ارزش کار شما فقط همان پول بنزین و یا نهایتا کرایه تاکسی است و هیچ معنی دیگری برای آنها ندارد. آنها هم ممکن است دفعه بعد یک کادوی پنج دلاری برای شما بگیرند تا به کل بی حساب شوید. البته در امریکا هر کسی که به مهمانی می رود معادل ارزش شامی که می خورد یک چیزی برای صاحب خانه می برد تا بی حساب شوند و معمولا یک شیشه شراب معمولی برای این کار کفایت می کند.

دانستن این تفاوت ها برای یک مهاجر بسیار ضروری است چون ممکن است از روی بی اطلاعی و عدم شناخت جامعه جدید کارهایی را انجام دهد که منجر به واکنش های نامطلوب شود و این مسئله به دلتنگی و غربت او خواهد افزود و در نتیجه باعث شکست او در پروژه مهاجرت خواهد شد. فقط کافی است که شما یک نفر را که دوست دارید بغل کنید و دستتان را دور گردنش بیاندازید و او خودش را کنار بکشد و به شما بگوید که دیگر این کار را انجام ندهید.

این عکس العمل آن فرد تمام ساختار ذهنی شما را ویران خواهد کرد و به مشکلات روحی و روانی حاصل از مهاجرت شما خواهد افزود در حالی که شما باید قبل از مهاجرت با چنین واکنش احتمالی از سوی یک امریکایی آشنا باشید. همچنین شما در امریکا زیاد می شنوید که می گویند پول با من حرف می زند و این یک واقعیت اجتماعی است که شما باید با آن نیز آشنا باشید و بدانید که هرگونه محبت شما به دیگران علاوه بر اینکه نباید ناقض حریم شخصی آنها باشد بلکه به واحد دلار تبدیل می شود و بیش از آن ارزش دیگری ندارد. در غیر این صورت بعد از مهاجرت و با دیدن مصداق های عملی این تفاوت های رفتاری و اجتماعی دچار آسیب های روحی و روانی خواهید شد.

مطالب مرتبط