با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهدورنمای انرژی در عصر ترامپ
۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ساکنین محترم ایرانی آمریکا، برای چه به شما عقل داده اند؟
۹ اردیبهشت ۱۳۹۷همسفر شراب ( قسمت هشتم - کلاسهای درس دانشگاه)
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاکلاسهای درس در ظاهر فرق زیادی با ایران ندارند. تفاوت مطلب در این است که چون معلمان عمدتاً محققین فعال و سرآمد هستند کیفیت مطالبی که درس میدهند خیلی بالاتر از ایران است. البته استثنا هم وجود دارد. مثلاً ترم پاییز درس پردازش گفتارمان را سه محقق از آی.بی.ام. ارائه میدادند.
یکیشان جزء بهترین افراد در یکی از زمینههای پردازش گفتار در دنیاست. ولی آن قدر بد و نامطلوب درس میداد که میخواستم خفهاش کنم. سرش پایین و صدایش بم، انگار که دارد با خودش حرف میزند. در عوض استاد درس دیگرمان آنقدر جذاب درس میداد که حس نمیکردم زمان در گذر است.
دانشجوها سر کلاسها معمولاً دو دسته هستند: ساکتین و مشغولین. ساکتها در کلاس به لپتاپشان کار میکنند و بعضاً جلوی چشم استاد دائم با لپتاپ کار میکنند. مشغولین هم فقط به درس گوش میدهند و سؤال و جواب میکنند. بعضی هم نهار یا شامشان را سر کلاس نوش جان میکنند بی آنکه کسی به آنها عیبی بگیرد.
بارها شده که دانشجویی که دیر آمده سر کلاس و جا نبود همان جلوی تخته روی زمین (که معمولاً موکت شده است) لم داده (فرق نشستن با لم دادن را میفهمم؛ اینها واقعاً بعضی وقتها لم میدهند). تصورش برای من به عنوان یک ایرانی با آداب خاص احترام به بزرگتر یا استاد سخت بود ولی دیگر به این که از این فرهنگ پیشرفته که روزی قرار بود سرتاپا شبیهاش شویم تعجب نکنم، عادت کردهام .
نکتهٔ مشترک همهٔ این درسها این است که استادها خیلی آماده سر کلاس حاضر میشوند و خودشان هم مواد درسی را حاضر میکنند و مدرسین حل تمرین (به قولی تدریسیار) هم تنها در قالب قانونی به آنها کمک میکنند (تصحیح برگهها و تمرینها، تشکیل کلاس رفع اشکال و حضور هفتهای دو ساعت در اتاق مخصوص تدریسیارها برای پاسخ به سؤالات).
خود استاد موظف است قبل از کلاس آماده باشد و به سؤالها با تسلط پاسخ بدهد. اینها را که مینویسم یاد حرف چند سال پیش رهبر میافتم که به استادان دانشگاه توصیه کرده بود که به تدریس اهمیت بیشتری قائل شوند و خودشان را برای حضور در کلاس درس آماده کنند و استادان هم لابد الله اکبری گفتند و ای رهبر آزاده آمادهایم آماده.
درسهای دیگری هم ارائه میشود که به درسهای سمینار معروف هستند. در این درسها در یکی دو جلسهٔ اول استاد درس میدهد و بقیهٔ جلسات را باید خود دانشجوها ارائه بدهند و به جز پروژهٔ عملی هیچ امتحانی وجود ندارد. معمولاً کتاب درسی برای این درسها وجود ندارد و استاد یک فهرست بلندبالا از مقالات را از قبل تعیین میکند.
دانشجوها هم معمولاً همان مقالهها را نوبتی باید ارائه دهند. همهٔ دانشجوها هم موظف هستند که مقالات را بخوانند و خلاصهای از آن چه فهمیدهاند و سؤالهایی که برایشان پیش آمده را بنویسند و به استاد تحویل دهند. بیشتر مقالاتی که خوانده میشود جدید هستند و به همین خاطر در هیچ کتاب درسیای از آنها مطلبی نیامده است.
در ایران بارها اتفاق افتاده که دو یا سه ماه بعد از پایان ترم هم دانشجوها مشغول انجام پروژه هستند. در اینجا معمولاً امتحان پایان ترم آخرین مرحله از کار دانشجوهاست و همهٔ پروژهها و درسها باید قبل از آن به پایان رسیده باشد. امتحانهایشان هم که به قول دوستان خداست. رسماً توی دهان دیگران باید بنشینیم.
در همان کلاس تنگ و شلوغ و در چند میلیمتری کناری باید امتحان بدهیم. مراقبی هم در کار نیست. حالا این که تقلب میکنند یا نه را الله اعلم ولی تقلب و یا حتی مشورت در جواب دادن به تمرینها کار خیلی قبیحی به حساب میآید و مثل ایران نیست که اگر به کسی کمک نکنی به این عنوان که مثلاً نادرست است یا خلاف شرع است، سوسول و اینها خطاب شوی. آن دورهٔ اینترنتی را که در مطلب قبلی اشاره کرده بودم در همین مورد است.
چند کارتون و چند مقاله در مورد تقلب و عواقب آن را باید میدیدم و میخواندم و سپس به سؤالات چندگزینهای جواب میدادم. طبق قانون دانشگاه مشورت در مورد جواب تمرینها اگر منجر به دادن جواب یا ایدهٔ اصلی برای رسیدن به جواب باشد تقلب محسوب میشود و متقلبین ممکن است حتی به خاطر این کار اخراج شوند.
یکیشان جزء بهترین افراد در یکی از زمینههای پردازش گفتار در دنیاست. ولی آن قدر بد و نامطلوب درس میداد که میخواستم خفهاش کنم. سرش پایین و صدایش بم، انگار که دارد با خودش حرف میزند. در عوض استاد درس دیگرمان آنقدر جذاب درس میداد که حس نمیکردم زمان در گذر است.
دانشجوها سر کلاسها معمولاً دو دسته هستند: ساکتین و مشغولین. ساکتها در کلاس به لپتاپشان کار میکنند و بعضاً جلوی چشم استاد دائم با لپتاپ کار میکنند. مشغولین هم فقط به درس گوش میدهند و سؤال و جواب میکنند. بعضی هم نهار یا شامشان را سر کلاس نوش جان میکنند بی آنکه کسی به آنها عیبی بگیرد.
بارها شده که دانشجویی که دیر آمده سر کلاس و جا نبود همان جلوی تخته روی زمین (که معمولاً موکت شده است) لم داده (فرق نشستن با لم دادن را میفهمم؛ اینها واقعاً بعضی وقتها لم میدهند). تصورش برای من به عنوان یک ایرانی با آداب خاص احترام به بزرگتر یا استاد سخت بود ولی دیگر به این که از این فرهنگ پیشرفته که روزی قرار بود سرتاپا شبیهاش شویم تعجب نکنم، عادت کردهام .
نکتهٔ مشترک همهٔ این درسها این است که استادها خیلی آماده سر کلاس حاضر میشوند و خودشان هم مواد درسی را حاضر میکنند و مدرسین حل تمرین (به قولی تدریسیار) هم تنها در قالب قانونی به آنها کمک میکنند (تصحیح برگهها و تمرینها، تشکیل کلاس رفع اشکال و حضور هفتهای دو ساعت در اتاق مخصوص تدریسیارها برای پاسخ به سؤالات).
خود استاد موظف است قبل از کلاس آماده باشد و به سؤالها با تسلط پاسخ بدهد. اینها را که مینویسم یاد حرف چند سال پیش رهبر میافتم که به استادان دانشگاه توصیه کرده بود که به تدریس اهمیت بیشتری قائل شوند و خودشان را برای حضور در کلاس درس آماده کنند و استادان هم لابد الله اکبری گفتند و ای رهبر آزاده آمادهایم آماده.
درسهای دیگری هم ارائه میشود که به درسهای سمینار معروف هستند. در این درسها در یکی دو جلسهٔ اول استاد درس میدهد و بقیهٔ جلسات را باید خود دانشجوها ارائه بدهند و به جز پروژهٔ عملی هیچ امتحانی وجود ندارد. معمولاً کتاب درسی برای این درسها وجود ندارد و استاد یک فهرست بلندبالا از مقالات را از قبل تعیین میکند.
دانشجوها هم معمولاً همان مقالهها را نوبتی باید ارائه دهند. همهٔ دانشجوها هم موظف هستند که مقالات را بخوانند و خلاصهای از آن چه فهمیدهاند و سؤالهایی که برایشان پیش آمده را بنویسند و به استاد تحویل دهند. بیشتر مقالاتی که خوانده میشود جدید هستند و به همین خاطر در هیچ کتاب درسیای از آنها مطلبی نیامده است.
در ایران بارها اتفاق افتاده که دو یا سه ماه بعد از پایان ترم هم دانشجوها مشغول انجام پروژه هستند. در اینجا معمولاً امتحان پایان ترم آخرین مرحله از کار دانشجوهاست و همهٔ پروژهها و درسها باید قبل از آن به پایان رسیده باشد. امتحانهایشان هم که به قول دوستان خداست. رسماً توی دهان دیگران باید بنشینیم.
در همان کلاس تنگ و شلوغ و در چند میلیمتری کناری باید امتحان بدهیم. مراقبی هم در کار نیست. حالا این که تقلب میکنند یا نه را الله اعلم ولی تقلب و یا حتی مشورت در جواب دادن به تمرینها کار خیلی قبیحی به حساب میآید و مثل ایران نیست که اگر به کسی کمک نکنی به این عنوان که مثلاً نادرست است یا خلاف شرع است، سوسول و اینها خطاب شوی. آن دورهٔ اینترنتی را که در مطلب قبلی اشاره کرده بودم در همین مورد است.
چند کارتون و چند مقاله در مورد تقلب و عواقب آن را باید میدیدم و میخواندم و سپس به سؤالات چندگزینهای جواب میدادم. طبق قانون دانشگاه مشورت در مورد جواب تمرینها اگر منجر به دادن جواب یا ایدهٔ اصلی برای رسیدن به جواب باشد تقلب محسوب میشود و متقلبین ممکن است حتی به خاطر این کار اخراج شوند.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
همسفر شراب ( قسمت هشتم - کلاسهای درس دانشگاه)
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاکلاسهای درس در ظاهر فرق زیادی با ایران ندارند. تفاوت مطلب در این است که چون معلمان عمدتاً محققین فعال و سرآمد هستند کیفیت مطالبی که درس میدهند خیلی بالاتر از ایران است. البته استثنا هم وجود دارد. مثلاً ترم پاییز درس پردازش گفتارمان را سه محقق از آی.بی.ام. ارائه میدادند.
یکیشان جزء بهترین افراد در یکی از زمینههای پردازش گفتار در دنیاست. ولی آن قدر بد و نامطلوب درس میداد که میخواستم خفهاش کنم. سرش پایین و صدایش بم، انگار که دارد با خودش حرف میزند. در عوض استاد درس دیگرمان آنقدر جذاب درس میداد که حس نمیکردم زمان در گذر است.
دانشجوها سر کلاسها معمولاً دو دسته هستند: ساکتین و مشغولین. ساکتها در کلاس به لپتاپشان کار میکنند و بعضاً جلوی چشم استاد دائم با لپتاپ کار میکنند. مشغولین هم فقط به درس گوش میدهند و سؤال و جواب میکنند. بعضی هم نهار یا شامشان را سر کلاس نوش جان میکنند بی آنکه کسی به آنها عیبی بگیرد.
بارها شده که دانشجویی که دیر آمده سر کلاس و جا نبود همان جلوی تخته روی زمین (که معمولاً موکت شده است) لم داده (فرق نشستن با لم دادن را میفهمم؛ اینها واقعاً بعضی وقتها لم میدهند). تصورش برای من به عنوان یک ایرانی با آداب خاص احترام به بزرگتر یا استاد سخت بود ولی دیگر به این که از این فرهنگ پیشرفته که روزی قرار بود سرتاپا شبیهاش شویم تعجب نکنم، عادت کردهام .
نکتهٔ مشترک همهٔ این درسها این است که استادها خیلی آماده سر کلاس حاضر میشوند و خودشان هم مواد درسی را حاضر میکنند و مدرسین حل تمرین (به قولی تدریسیار) هم تنها در قالب قانونی به آنها کمک میکنند (تصحیح برگهها و تمرینها، تشکیل کلاس رفع اشکال و حضور هفتهای دو ساعت در اتاق مخصوص تدریسیارها برای پاسخ به سؤالات).
خود استاد موظف است قبل از کلاس آماده باشد و به سؤالها با تسلط پاسخ بدهد. اینها را که مینویسم یاد حرف چند سال پیش رهبر میافتم که به استادان دانشگاه توصیه کرده بود که به تدریس اهمیت بیشتری قائل شوند و خودشان را برای حضور در کلاس درس آماده کنند و استادان هم لابد الله اکبری گفتند و ای رهبر آزاده آمادهایم آماده.
درسهای دیگری هم ارائه میشود که به درسهای سمینار معروف هستند. در این درسها در یکی دو جلسهٔ اول استاد درس میدهد و بقیهٔ جلسات را باید خود دانشجوها ارائه بدهند و به جز پروژهٔ عملی هیچ امتحانی وجود ندارد. معمولاً کتاب درسی برای این درسها وجود ندارد و استاد یک فهرست بلندبالا از مقالات را از قبل تعیین میکند.
دانشجوها هم معمولاً همان مقالهها را نوبتی باید ارائه دهند. همهٔ دانشجوها هم موظف هستند که مقالات را بخوانند و خلاصهای از آن چه فهمیدهاند و سؤالهایی که برایشان پیش آمده را بنویسند و به استاد تحویل دهند. بیشتر مقالاتی که خوانده میشود جدید هستند و به همین خاطر در هیچ کتاب درسیای از آنها مطلبی نیامده است.
در ایران بارها اتفاق افتاده که دو یا سه ماه بعد از پایان ترم هم دانشجوها مشغول انجام پروژه هستند. در اینجا معمولاً امتحان پایان ترم آخرین مرحله از کار دانشجوهاست و همهٔ پروژهها و درسها باید قبل از آن به پایان رسیده باشد. امتحانهایشان هم که به قول دوستان خداست. رسماً توی دهان دیگران باید بنشینیم.
در همان کلاس تنگ و شلوغ و در چند میلیمتری کناری باید امتحان بدهیم. مراقبی هم در کار نیست. حالا این که تقلب میکنند یا نه را الله اعلم ولی تقلب و یا حتی مشورت در جواب دادن به تمرینها کار خیلی قبیحی به حساب میآید و مثل ایران نیست که اگر به کسی کمک نکنی به این عنوان که مثلاً نادرست است یا خلاف شرع است، سوسول و اینها خطاب شوی. آن دورهٔ اینترنتی را که در مطلب قبلی اشاره کرده بودم در همین مورد است.
چند کارتون و چند مقاله در مورد تقلب و عواقب آن را باید میدیدم و میخواندم و سپس به سؤالات چندگزینهای جواب میدادم. طبق قانون دانشگاه مشورت در مورد جواب تمرینها اگر منجر به دادن جواب یا ایدهٔ اصلی برای رسیدن به جواب باشد تقلب محسوب میشود و متقلبین ممکن است حتی به خاطر این کار اخراج شوند.
یکیشان جزء بهترین افراد در یکی از زمینههای پردازش گفتار در دنیاست. ولی آن قدر بد و نامطلوب درس میداد که میخواستم خفهاش کنم. سرش پایین و صدایش بم، انگار که دارد با خودش حرف میزند. در عوض استاد درس دیگرمان آنقدر جذاب درس میداد که حس نمیکردم زمان در گذر است.
دانشجوها سر کلاسها معمولاً دو دسته هستند: ساکتین و مشغولین. ساکتها در کلاس به لپتاپشان کار میکنند و بعضاً جلوی چشم استاد دائم با لپتاپ کار میکنند. مشغولین هم فقط به درس گوش میدهند و سؤال و جواب میکنند. بعضی هم نهار یا شامشان را سر کلاس نوش جان میکنند بی آنکه کسی به آنها عیبی بگیرد.
بارها شده که دانشجویی که دیر آمده سر کلاس و جا نبود همان جلوی تخته روی زمین (که معمولاً موکت شده است) لم داده (فرق نشستن با لم دادن را میفهمم؛ اینها واقعاً بعضی وقتها لم میدهند). تصورش برای من به عنوان یک ایرانی با آداب خاص احترام به بزرگتر یا استاد سخت بود ولی دیگر به این که از این فرهنگ پیشرفته که روزی قرار بود سرتاپا شبیهاش شویم تعجب نکنم، عادت کردهام .
نکتهٔ مشترک همهٔ این درسها این است که استادها خیلی آماده سر کلاس حاضر میشوند و خودشان هم مواد درسی را حاضر میکنند و مدرسین حل تمرین (به قولی تدریسیار) هم تنها در قالب قانونی به آنها کمک میکنند (تصحیح برگهها و تمرینها، تشکیل کلاس رفع اشکال و حضور هفتهای دو ساعت در اتاق مخصوص تدریسیارها برای پاسخ به سؤالات).
خود استاد موظف است قبل از کلاس آماده باشد و به سؤالها با تسلط پاسخ بدهد. اینها را که مینویسم یاد حرف چند سال پیش رهبر میافتم که به استادان دانشگاه توصیه کرده بود که به تدریس اهمیت بیشتری قائل شوند و خودشان را برای حضور در کلاس درس آماده کنند و استادان هم لابد الله اکبری گفتند و ای رهبر آزاده آمادهایم آماده.
درسهای دیگری هم ارائه میشود که به درسهای سمینار معروف هستند. در این درسها در یکی دو جلسهٔ اول استاد درس میدهد و بقیهٔ جلسات را باید خود دانشجوها ارائه بدهند و به جز پروژهٔ عملی هیچ امتحانی وجود ندارد. معمولاً کتاب درسی برای این درسها وجود ندارد و استاد یک فهرست بلندبالا از مقالات را از قبل تعیین میکند.
دانشجوها هم معمولاً همان مقالهها را نوبتی باید ارائه دهند. همهٔ دانشجوها هم موظف هستند که مقالات را بخوانند و خلاصهای از آن چه فهمیدهاند و سؤالهایی که برایشان پیش آمده را بنویسند و به استاد تحویل دهند. بیشتر مقالاتی که خوانده میشود جدید هستند و به همین خاطر در هیچ کتاب درسیای از آنها مطلبی نیامده است.
در ایران بارها اتفاق افتاده که دو یا سه ماه بعد از پایان ترم هم دانشجوها مشغول انجام پروژه هستند. در اینجا معمولاً امتحان پایان ترم آخرین مرحله از کار دانشجوهاست و همهٔ پروژهها و درسها باید قبل از آن به پایان رسیده باشد. امتحانهایشان هم که به قول دوستان خداست. رسماً توی دهان دیگران باید بنشینیم.
در همان کلاس تنگ و شلوغ و در چند میلیمتری کناری باید امتحان بدهیم. مراقبی هم در کار نیست. حالا این که تقلب میکنند یا نه را الله اعلم ولی تقلب و یا حتی مشورت در جواب دادن به تمرینها کار خیلی قبیحی به حساب میآید و مثل ایران نیست که اگر به کسی کمک نکنی به این عنوان که مثلاً نادرست است یا خلاف شرع است، سوسول و اینها خطاب شوی. آن دورهٔ اینترنتی را که در مطلب قبلی اشاره کرده بودم در همین مورد است.
چند کارتون و چند مقاله در مورد تقلب و عواقب آن را باید میدیدم و میخواندم و سپس به سؤالات چندگزینهای جواب میدادم. طبق قانون دانشگاه مشورت در مورد جواب تمرینها اگر منجر به دادن جواب یا ایدهٔ اصلی برای رسیدن به جواب باشد تقلب محسوب میشود و متقلبین ممکن است حتی به خاطر این کار اخراج شوند.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه