شیکاگو: آشنای غریب
۱۱ آذر ۱۳۹۶
بازگشت به ایران (قسمت اول – اندر حکایت آن زلف‌آشفته و خندان‌لب و مست)
۱۱ آذر ۱۳۹۶
شیکاگو: آشنای غریب
۱۱ آذر ۱۳۹۶
بازگشت به ایران (قسمت اول – اندر حکایت آن زلف‌آشفته و خندان‌لب و مست)
۱۱ آذر ۱۳۹۶

آدم های خیابان هفتم / قسمت اول

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
اولین باری که به نیویورک رفتم، اسفند ۸۹ (مارس ۲۰۱۱) بود. چند ماهی می‌شد که در نزدیکی شهر بوستون ساکن شده بودم و کار می‌کردم. مژگان و راحیل (همسر و دخترم) هنوز ایران بودند و درگیر مراحل اخذ ویزای آمریکا. دل و دماغ چندانی برای سفر نداشتم. تنها عاملی که باعث شد به سفر نیویورک فکر کنم، آمدن پسر عمویم، امیر، به بوستون بود. امیر پیشنهاد داد حالا که هیچ کداممان تا به حال به نیویورک نرفته ایم، سفر کوتاهی به آنجا بکنیم و منهتن را از نزدیک ببینیم. پیشنهاد معقولی بود.

به دنبال هتلی ارزان در نیویورک، جستجوی کوتاهی در اینترنت انجام دادیم. انتظار داشتیم هتل‌ها در جایی مثل نیویورک خیلی گران باشد اما با کمال تعجب هتلی با قیمت ۶۵ دلار برای یک شب پیدا کردیم. با احتساب مالیات، هزینه‌ی اقامت یک شب ۷۳ دلار شد که از طریق همان اینترنت پرداختیم و اتاق را برای فردا شبش رزرو کردیم. و البته همان فرداشب هم فهمیدیم که هیچوقت نباید هتل را صرفا بر اساس قیمتش انتخاب کنیم!

«گوگل مپ» زمان سفر با خودرو از بوستون تا نیویورک را حدود چهار و نیم ساعت تخمین می‌زد. تخمینی که اشتباه بود! اگر چه مسیر بوستون به نیویورک ـ که عمدتا از بزرگراه بین ایالتی ۹۵ می‌گذرد ـ مسیر سرراست و زیبایی است که بسیاری از قسمت‌های آن در احیاطه‌ی جنگل‌ است، این راه گله به گله در حال بازسازی و تحت عملیات آسفالت قرار دارد که باعث کند شدن حرکت خودروها می‌شود. از چند ده کیلومتری شهر نیویورک نیز انبوهی خودروها بیشتر و بیشتر می‌شود تا در نزدیکی منهتن به ترافیک‌های سنگین ختم گردد.

آنچه که به عنوان «شهر نیویورک» شناخته می‌شود، در واقع ابَر شهری است که از پنج منطقه‌ی اصلی تشکیل شده است: بروکلین، برونکس، جزیره‌ی استاتن، منهتن، و کوئینز. و منهتن آن قسمتی است که معروف‌تر است و برج‌های دوقلو در آن قرار داشتند. منهتن یک شبهه جزیره است که آب از سه طرف آن را در بر گرفته است و برای ورود از حاشیه‌ی شرقی، باید از یکی از پل‌های بزرگ ورود به منهتن عبور کرد.

منهتن از دور دست شبیه هیچکدام از عکس‌ها و تابلوهای نقاشی که از آن دیده بودم، نبود. علتش این بود که زاویه‌ی دید قریب به اتفاق عکس‌ها و تابلوهای نقاشی شده از منهتن از نمای جنوب غربی است، حال آنکه پلهای اصلی ورود به منهتن در مرزهای شرقی و غربی آن احداث شده اند. حتا وقتی از روی پل عظیمی گذشتیم و به منهتن وارد شدیم نیز، احساس نکردم منهتن جای خیلی خاصی است. شاید به این خاطر که من بچه‌ای شهری بودم که در حین قد کشیدن و استخوان ترکاندن، تخریب خانه‌های و قد برافراشتن برج‌های زیادی را در تهران دیده بودم و چند ساختمان بلند در اطراف خیابان‌های باریک و کوچه‌های تنگ چیز تازه‌ای برایم نبود. ولی بعدا فهمیدم که آن منطقه‌ی خاصی که ما واردش شده بودیم، نقطه‌ای نبود که بتوان منهتن را بر اساس آن قضاوت کرد. فردای آن شب، بخصوص وقتی از بزرگراه حاشیه‌ی شرقی منهتن عبور می‌کردیم، حس و حال دیگری پیدا کردم.

ادامه دارد...

مطالب مرتبط

آدم های خیابان هفتم / قسمت اول

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
اولین باری که به نیویورک رفتم، اسفند ۸۹ (مارس ۲۰۱۱) بود. چند ماهی می‌شد که در نزدیکی شهر بوستون ساکن شده بودم و کار می‌کردم. مژگان و راحیل (همسر و دخترم) هنوز ایران بودند و درگیر مراحل اخذ ویزای آمریکا. دل و دماغ چندانی برای سفر نداشتم. تنها عاملی که باعث شد به سفر نیویورک فکر کنم، آمدن پسر عمویم، امیر، به بوستون بود. امیر پیشنهاد داد حالا که هیچ کداممان تا به حال به نیویورک نرفته ایم، سفر کوتاهی به آنجا بکنیم و منهتن را از نزدیک ببینیم. پیشنهاد معقولی بود.

به دنبال هتلی ارزان در نیویورک، جستجوی کوتاهی در اینترنت انجام دادیم. انتظار داشتیم هتل‌ها در جایی مثل نیویورک خیلی گران باشد اما با کمال تعجب هتلی با قیمت ۶۵ دلار برای یک شب پیدا کردیم. با احتساب مالیات، هزینه‌ی اقامت یک شب ۷۳ دلار شد که از طریق همان اینترنت پرداختیم و اتاق را برای فردا شبش رزرو کردیم. و البته همان فرداشب هم فهمیدیم که هیچوقت نباید هتل را صرفا بر اساس قیمتش انتخاب کنیم!

«گوگل مپ» زمان سفر با خودرو از بوستون تا نیویورک را حدود چهار و نیم ساعت تخمین می‌زد. تخمینی که اشتباه بود! اگر چه مسیر بوستون به نیویورک ـ که عمدتا از بزرگراه بین ایالتی ۹۵ می‌گذرد ـ مسیر سرراست و زیبایی است که بسیاری از قسمت‌های آن در احیاطه‌ی جنگل‌ است، این راه گله به گله در حال بازسازی و تحت عملیات آسفالت قرار دارد که باعث کند شدن حرکت خودروها می‌شود. از چند ده کیلومتری شهر نیویورک نیز انبوهی خودروها بیشتر و بیشتر می‌شود تا در نزدیکی منهتن به ترافیک‌های سنگین ختم گردد.

آنچه که به عنوان «شهر نیویورک» شناخته می‌شود، در واقع ابَر شهری است که از پنج منطقه‌ی اصلی تشکیل شده است: بروکلین، برونکس، جزیره‌ی استاتن، منهتن، و کوئینز. و منهتن آن قسمتی است که معروف‌تر است و برج‌های دوقلو در آن قرار داشتند. منهتن یک شبهه جزیره است که آب از سه طرف آن را در بر گرفته است و برای ورود از حاشیه‌ی شرقی، باید از یکی از پل‌های بزرگ ورود به منهتن عبور کرد.

منهتن از دور دست شبیه هیچکدام از عکس‌ها و تابلوهای نقاشی که از آن دیده بودم، نبود. علتش این بود که زاویه‌ی دید قریب به اتفاق عکس‌ها و تابلوهای نقاشی شده از منهتن از نمای جنوب غربی است، حال آنکه پلهای اصلی ورود به منهتن در مرزهای شرقی و غربی آن احداث شده اند. حتا وقتی از روی پل عظیمی گذشتیم و به منهتن وارد شدیم نیز، احساس نکردم منهتن جای خیلی خاصی است. شاید به این خاطر که من بچه‌ای شهری بودم که در حین قد کشیدن و استخوان ترکاندن، تخریب خانه‌های و قد برافراشتن برج‌های زیادی را در تهران دیده بودم و چند ساختمان بلند در اطراف خیابان‌های باریک و کوچه‌های تنگ چیز تازه‌ای برایم نبود. ولی بعدا فهمیدم که آن منطقه‌ی خاصی که ما واردش شده بودیم، نقطه‌ای نبود که بتوان منهتن را بر اساس آن قضاوت کرد. فردای آن شب، بخصوص وقتی از بزرگراه حاشیه‌ی شرقی منهتن عبور می‌کردیم، حس و حال دیگری پیدا کردم.

ادامه دارد...

مطالب مرتبط



آخرین مطالب