مجله تبلیغاتی دختر آمریکایی
۱۱ آذر ۱۳۹۶
کلیپ انتقادی نسبت به ترامپ؛
۱۱ آذر ۱۳۹۶
مجله تبلیغاتی دختر آمریکایی
۱۱ آذر ۱۳۹۶
کلیپ انتقادی نسبت به ترامپ؛
۱۱ آذر ۱۳۹۶

نظر یک آمریکایی راجع به انتخابات

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
بعد از دو سال زندگی دانشجویی در آمریکا، برای عیادت مادر همسر و دیدار خانواده، مستقیم از آمریکا به آنکارا رفتیم تا برای ویزای مجدد آمریکا اقدام کنیم. بعد از مصاحبه ویزا رفتیم تهران...

دوست داشتیم در مدتی که در ایران هستیم به مکه بریم ولی نوبت فیش حج‌مون نرسیده بود. یه روز رفتم دفتر معاون استان تهران در سازمان حج و گفتم از آمریکا اومدم و باید بزودی برای ادامه درس برگردم. گفتم میخوام برم مکه منتها نوبت فیش حجم نرسیده. ایشون هم قول داد اگر کسی انصراف بده، من و خانواده‌ام رو بفرستن. فیش حج و پاسپورت و یه سری مدارک رو بهشون تحویل دادم. گفتند انصرافی داریم ولی معلوم نیست در این مدت کم، عربستان ویزا صادر کنه برات.

از قبل برنامه ریخته بودیم که از دوشنبه تا جمعه بریم مشهد. پسرم که دوست داشت بره مکه مدام میپرسید که بالاخره میریم یا نه؟ بهش گفتم به امام رضا بگو دوست داری بری مکه. خلاصه مشهد که رسیدیم تو حرم دعا میکرد..‌‌. چهارشنبه بعدازظهر بود که روی موبایلم تماس گرفتن و گفتند ویزای عربستان ما صادر شده! گفتند شنبه ساعت ۱۲ فرودگاه مهرآباد باشید!

جمعه صبح از مشهد برگشتیم تهران و فرداش رفتیم جده و از اونجا رفتیم مدینه. در مسیر مدینه، بازی فوتبال ایران و آرژانتین رو از یه گروه وایبر پیگیری میکردم :)

به مدینه که رسیدیم به فکر فرو رفتم. سه چهار هفته پیش به مخیله‌ام هم خطور نمیکرد قراره این همه اتفاق در این مدت کم بیفته...

چند روز اول ماه رمضان رو در مکه بودیم و برگشتیم ایران. فردای برگشت از مکه، ویزای آمریکای خانمم اکی شد، منتها ویزای من نه. به سفارت آمریکا ایمیل زدم و پیگیر ویزام شدم. گفتن ممکنه کل پروسه بررسی ویزا ۶ هفته طول بکشه. تقریبا ۵ هفته از مصاحبه مون گذشته بود و پیش خودم گفتم لابد یه هفته دیگه خبر میدن...

۶ هفته گذشت و خبری از ویزای من نشد! دوباره به سفارت ایمیل زدم و پیگیر ویزا شدم. این دفعه دیرتر جواب دادند و بعد از چند روز گفتند باید منتظر بمونم ولی ممکنه پروسه صدور ویزا تا ۶ ماه طول بکشه!

هر روز به سرعت میگذشت و به شروع ترم جدید نزدیک میشدیم. استادم که بعد از خروجم از آمریکا مدام پیگیر بود که کی برمیگردم گفت باید سعی کنی اول ترم اینجا باشی. براش توضیح دادم که صدور ویزا از کنترل من خارجه...

کم کم فضولی دوستان ایرانی‌مون در آمریکا هم گل کرد. این ور اون ور مدام پیام میدادن که چرا ریسک کردین و رفتین ایران؟؟! خلاصه کم مصیبت نداشتیم، دوستان وقت شناس! هم مدام اذیت میکردن...

چهارشنبه ۲۰ آگوست ۲۰۱۴ ترم جدید شروع شد و هنوز ویزام نیومده بود. استادم یه ایمیل زد و گفت تا اول سپتامبر باید اینجا باشی و اگر نمیتونی تا اون موقع اینجا باشی اصلا این ترم نیا! یعنی میگفت ۱۱ روز وقت دارم که خودم رو برسونم دانشگاه! در شرایط خیلی سختی قرار گرفته بودم. خانمم ویزا داشت ولی به خاطر من نمیتونست بره و ممکن بود بی جهت این ترم رو از دست بده. از طرف دیگه، حتی اگر نمیرفتیم آمریکا، باید اجاره خونه‌مون در گلدن رو هم میدادیم و از لحاظ مالی هم تحمل این شرایط سخت بود.

دوباره به سفارت ایمیل زدم ولی جواب ندادن. شرایط من رو که درک نمیکردن، ولی نمیدونم چرا متوجه عزت پاسپورت ما نمیشدن. دفعه پیش ویزای آمریکا رو یک ماهه گرفته بودم، تازه اون موقع عزت پاسپورت هم نداشتیم!

یک روز بعد از شروع ترم، پنجشنبه، داشتم روی ریسرچم کار میکردم. ساعت ۶ بعد از ظهر بود که خانمم گفت پاشو بریم قم! پرسیدم الان؟ گفت بله پاشو زود بریم، امشب شب جمعه‌اس، میریم اونجا دعا میکنیم! من که روحیه‌ام حسابی خراب بود گفتم ما مشهد و مکه دعا کردیم! گفت پاشو بریم... حدود ساعت ۹ شب رسیدیم حرم حضرت معصومه. نماز رو خونده بودن و داشتن دعای کمیل میخوندن. مشغول خوندن نمازهام شدم. نماز عشا که تموم شد، مداح داشت این جمله رو میخوند: "یا سریع الرضا" یک دفعه بی اختیار دلم شکست و پیش خودم گفتم اگر خدا بخواد، میتونه هر کاری رو سریع درست کنه...

بعد از دعای کمیل زیارت مختصری کردیم و رفتیم بیرون حرم شام خوردیم و بعد رفتیم به سمت جمکران. علاوه بر نماز امام زمان، دعای استغاثه به امام زمان رو هم خوندم و بعد حرکت کردیم به سمت تهران. نزدیک سحر بود که رسیدیم خونه و بعد از نماز صبح خوابیدم.

ظهر جمعه برای ناهار جایی دعوت بودیم. قبل از اینکه از خونه بریم بیرون، دوباره وضعیت ویزام رو چک کردم. وقتی صفحه وضعیت ویزام باز شد خشکم زد، ویزام اکی شده بود! یه دفعه این جمله از دعای ندبه به ذهنم اومد: این المضطر الذی یجاب اذا دعی؟ "کجاست آن شخص مضطری که هر وقت دعا کند، برآورده میشود؟" و البته چه مهربان امامی‌ست!

۳۱ آگوست، شب هنگام، وارد فرودگاه دنور شدیم.

دفعه سومی که ویزا گرفتم بعد از اجرایی شدن برجام بود. داستانش بماند برای دفعه آینده. ان شاالله

مطالب مرتبط

نظر یک آمریکایی راجع به انتخابات

مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکا
بعد از دو سال زندگی دانشجویی در آمریکا، برای عیادت مادر همسر و دیدار خانواده، مستقیم از آمریکا به آنکارا رفتیم تا برای ویزای مجدد آمریکا اقدام کنیم. بعد از مصاحبه ویزا رفتیم تهران...

دوست داشتیم در مدتی که در ایران هستیم به مکه بریم ولی نوبت فیش حج‌مون نرسیده بود. یه روز رفتم دفتر معاون استان تهران در سازمان حج و گفتم از آمریکا اومدم و باید بزودی برای ادامه درس برگردم. گفتم میخوام برم مکه منتها نوبت فیش حجم نرسیده. ایشون هم قول داد اگر کسی انصراف بده، من و خانواده‌ام رو بفرستن. فیش حج و پاسپورت و یه سری مدارک رو بهشون تحویل دادم. گفتند انصرافی داریم ولی معلوم نیست در این مدت کم، عربستان ویزا صادر کنه برات.

از قبل برنامه ریخته بودیم که از دوشنبه تا جمعه بریم مشهد. پسرم که دوست داشت بره مکه مدام میپرسید که بالاخره میریم یا نه؟ بهش گفتم به امام رضا بگو دوست داری بری مکه. خلاصه مشهد که رسیدیم تو حرم دعا میکرد..‌‌. چهارشنبه بعدازظهر بود که روی موبایلم تماس گرفتن و گفتند ویزای عربستان ما صادر شده! گفتند شنبه ساعت ۱۲ فرودگاه مهرآباد باشید!

جمعه صبح از مشهد برگشتیم تهران و فرداش رفتیم جده و از اونجا رفتیم مدینه. در مسیر مدینه، بازی فوتبال ایران و آرژانتین رو از یه گروه وایبر پیگیری میکردم :)

به مدینه که رسیدیم به فکر فرو رفتم. سه چهار هفته پیش به مخیله‌ام هم خطور نمیکرد قراره این همه اتفاق در این مدت کم بیفته...

چند روز اول ماه رمضان رو در مکه بودیم و برگشتیم ایران. فردای برگشت از مکه، ویزای آمریکای خانمم اکی شد، منتها ویزای من نه. به سفارت آمریکا ایمیل زدم و پیگیر ویزام شدم. گفتن ممکنه کل پروسه بررسی ویزا ۶ هفته طول بکشه. تقریبا ۵ هفته از مصاحبه مون گذشته بود و پیش خودم گفتم لابد یه هفته دیگه خبر میدن...

۶ هفته گذشت و خبری از ویزای من نشد! دوباره به سفارت ایمیل زدم و پیگیر ویزا شدم. این دفعه دیرتر جواب دادند و بعد از چند روز گفتند باید منتظر بمونم ولی ممکنه پروسه صدور ویزا تا ۶ ماه طول بکشه!

هر روز به سرعت میگذشت و به شروع ترم جدید نزدیک میشدیم. استادم که بعد از خروجم از آمریکا مدام پیگیر بود که کی برمیگردم گفت باید سعی کنی اول ترم اینجا باشی. براش توضیح دادم که صدور ویزا از کنترل من خارجه...

کم کم فضولی دوستان ایرانی‌مون در آمریکا هم گل کرد. این ور اون ور مدام پیام میدادن که چرا ریسک کردین و رفتین ایران؟؟! خلاصه کم مصیبت نداشتیم، دوستان وقت شناس! هم مدام اذیت میکردن...

چهارشنبه ۲۰ آگوست ۲۰۱۴ ترم جدید شروع شد و هنوز ویزام نیومده بود. استادم یه ایمیل زد و گفت تا اول سپتامبر باید اینجا باشی و اگر نمیتونی تا اون موقع اینجا باشی اصلا این ترم نیا! یعنی میگفت ۱۱ روز وقت دارم که خودم رو برسونم دانشگاه! در شرایط خیلی سختی قرار گرفته بودم. خانمم ویزا داشت ولی به خاطر من نمیتونست بره و ممکن بود بی جهت این ترم رو از دست بده. از طرف دیگه، حتی اگر نمیرفتیم آمریکا، باید اجاره خونه‌مون در گلدن رو هم میدادیم و از لحاظ مالی هم تحمل این شرایط سخت بود.

دوباره به سفارت ایمیل زدم ولی جواب ندادن. شرایط من رو که درک نمیکردن، ولی نمیدونم چرا متوجه عزت پاسپورت ما نمیشدن. دفعه پیش ویزای آمریکا رو یک ماهه گرفته بودم، تازه اون موقع عزت پاسپورت هم نداشتیم!

یک روز بعد از شروع ترم، پنجشنبه، داشتم روی ریسرچم کار میکردم. ساعت ۶ بعد از ظهر بود که خانمم گفت پاشو بریم قم! پرسیدم الان؟ گفت بله پاشو زود بریم، امشب شب جمعه‌اس، میریم اونجا دعا میکنیم! من که روحیه‌ام حسابی خراب بود گفتم ما مشهد و مکه دعا کردیم! گفت پاشو بریم... حدود ساعت ۹ شب رسیدیم حرم حضرت معصومه. نماز رو خونده بودن و داشتن دعای کمیل میخوندن. مشغول خوندن نمازهام شدم. نماز عشا که تموم شد، مداح داشت این جمله رو میخوند: "یا سریع الرضا" یک دفعه بی اختیار دلم شکست و پیش خودم گفتم اگر خدا بخواد، میتونه هر کاری رو سریع درست کنه...

بعد از دعای کمیل زیارت مختصری کردیم و رفتیم بیرون حرم شام خوردیم و بعد رفتیم به سمت جمکران. علاوه بر نماز امام زمان، دعای استغاثه به امام زمان رو هم خوندم و بعد حرکت کردیم به سمت تهران. نزدیک سحر بود که رسیدیم خونه و بعد از نماز صبح خوابیدم.

ظهر جمعه برای ناهار جایی دعوت بودیم. قبل از اینکه از خونه بریم بیرون، دوباره وضعیت ویزام رو چک کردم. وقتی صفحه وضعیت ویزام باز شد خشکم زد، ویزام اکی شده بود! یه دفعه این جمله از دعای ندبه به ذهنم اومد: این المضطر الذی یجاب اذا دعی؟ "کجاست آن شخص مضطری که هر وقت دعا کند، برآورده میشود؟" و البته چه مهربان امامی‌ست!

۳۱ آگوست، شب هنگام، وارد فرودگاه دنور شدیم.

دفعه سومی که ویزا گرفتم بعد از اجرایی شدن برجام بود. داستانش بماند برای دفعه آینده. ان شاالله

مطالب مرتبط



آخرین مطالب