همسفر شراب ( قسمت چهارم _ جوان ز حادثهای پیر میشود گاهی)
۱۱ آبان ۱۳۹۶مستند تاریخ ناگفته ایالات متحده | فصل اول – قسمت دوم
۱۱ آبان ۱۳۹۶به دنبال روزمرگی در خیابان های نیویورک
عکاسی به نام دانیل آرنولد در ماه مارس به مدت یک هفته در خیابان های نیویورک وقت گذراند تا از مردم این شهر در حال انجام امور روزمره ی خود تصاویری ثبت کند؛ و نیویورک او را ناامید نکرد.
عکاس: دانیل آرنولد
مصاحبه: جوآنا نیکاس
تهیه کننده: ایو لیونز
29 آپریل 2017
دانیل آرنولد می گوید:" من خیلی نسبت به جزئیات و افرادی که برخلاف انتظار معمول عمل می کنند یا کسانی که جزئیات را کاملا متفاوت از دیگران انجام می دهند حساس هستم." او به مدت یک هفته در ماه مارس و روزی ده الی پانزده مایل در خیابان های این شهر راه رفت تا سوژه های مورد نظر خود را پیدا کند.
دنبال کنندگان عکس های وی در اینستاگرام می توانند متوجه توانایی او در یافتن سوژه هایی که در عین روزمرگی متفاوت هستند بشوند. آقای آرنولد می گوید:" گاها من یک نفر را در خیابان می بینم و با خود می گویم خودش است! سوژه ی عکاسی من! منظور من یک ملکه ی زیبایی، یک فرد با چهره ی متفاوت که جلب توجه کند و یک شخص معروف نیست؛ من به دنبال کسانی هستم که تجربیات درونی آنها آنقدر متفاوت و گسترده است که ظاهر و استایل آنها را منحصر به فرد و متمایز کرده است."
عکاس: دانیل آرنولد
مصاحبه: جوآنا نیکاس
تهیه کننده: ایو لیونز
29 آپریل 2017
دانیل آرنولد می گوید:" من خیلی نسبت به جزئیات و افرادی که برخلاف انتظار معمول عمل می کنند یا کسانی که جزئیات را کاملا متفاوت از دیگران انجام می دهند حساس هستم." او به مدت یک هفته در ماه مارس و روزی ده الی پانزده مایل در خیابان های این شهر راه رفت تا سوژه های مورد نظر خود را پیدا کند.
دنبال کنندگان عکس های وی در اینستاگرام می توانند متوجه توانایی او در یافتن سوژه هایی که در عین روزمرگی متفاوت هستند بشوند. آقای آرنولد می گوید:" گاها من یک نفر را در خیابان می بینم و با خود می گویم خودش است! سوژه ی عکاسی من! منظور من یک ملکه ی زیبایی، یک فرد با چهره ی متفاوت که جلب توجه کند و یک شخص معروف نیست؛ من به دنبال کسانی هستم که تجربیات درونی آنها آنقدر متفاوت و گسترده است که ظاهر و استایل آنها را منحصر به فرد و متمایز کرده است."
آقای آرنولد که خود ششمین فرزند خانواده است، روابط والدین و فرزندان را نیز با دقت تحت نظر دارد. در این عکس تفاوت میان پوشش مادر و فرزند توجه وی را به خود جلب کرد. او می گوید:" همانطور که می بینید، مادر خیلی رسمی و سنتی لباس پوشیده و دختر برخلاف او به طرز بامزه ای خود خودش است. به نظر من این صحنه بازتاب بسیار زیبایی از آمریکایی سازی سبک ها و روش های سنتی و قدیمی است."
در این تصویر مشخص است که مادر و دختر سعی کرده اند نه تنها از طریق نحوه ی انتخاب پوشش، که از طریق حرکات و رفتار هماهنگی خود را با یکدیگر نشان دهند. آقای آرنولد می گوید:" اینکه هردو آنها رنگ طلایی را انتخاب کرده اند، عینک های مشابهی به چشم زده اند و موهایشان را بالای سرشان بسته اند، گواه رابطه ی تنگاتنگ میان آنها است."
تصویر دیگری که داستان تقابل را توسط آرنولد حکایت می کند، تصویر مردی است که با عرق گیر از مقابل جمعی از مردان جوان تر عبور می کند. او می گوید:" این تصویر داستان تفاوت در سن و سال را حکایت می کند. او در کنار آنان می درخشد و می توان گفت پیش از آنکه آنها حتی به دنیا بیایند، چشم ها را به خود خیره می کرد."
در مرکز شهر، آقای آرنولد توانست از مدلی عکاسی کند که فوتوشات های چهره اش را در دست گرفته و حمل می کرد. او می گوید:" داستان این مدل متفاوت بود و به عبارتی کاملا نیویورکی بود! او سمبل نگرش ما به بخش تصنعی شخصیت مان است که همچون یک عضو مصنوعی در بدن خود حملش می کنیم. درست مانند آنچه او انجام می داد."
آقای آرنولد می گوید:" نمی خواهم طنز خفته در این عکس با تمسخر اشتباه گرفته شود؛ من ذاتا عاشق انتخاب های کوچک افراد که باعث ایجاد تفاوت در شخصیت و ظاهر آنها می شود هستم."
نکته ی خیلی عجیبی که باید در مورد آقای آرنولد بدانید این است که وی کوررنگی دارد و متوجه یکدست بودن رنگ موی سوژه ی این عکس با شال گردن و لباسش نشده بود تا اینکه ادیتورش این نکته را به وی گوشزد کرد. او می گوید:" خیلی جالب است. من از دانستن اینکه نکته ای در مورد این رنگ وجود داشت که من متوجه آن نشده بودم واقعا شگفت زده شدم." پس به راستی چه موضوعی باعث شد او تصمیم بگیرد این تصویر را ثبت کند؟ خودش اینطور می گوید:" ستون های کلاسیک پشت سرش، حروف نوشته شده روی آن، کیف خرید و خود این خانم که در کُتش پیچیده شده و کاملا غرق زندگی خویش است توجه مرا به خود جلب کرد."
در ابتدا آقای آرنولد جذب کت شطرنجی سوژه شد؛ اما پس از ثبت عکس وقتی دقیق تر به آن نگاه کرد متوجه نکته ی دیگری شد که خود آن را اینگونه وصف می کند:" تقریبا تمام عکس به مربع های کوچک تقسیم شده است."
آقای آرنولد دلش می خواهد عکس هایش را با چاشنی شوخی ترکیب کند و نیویورکی ها هم همکاری می کنند؛ مانند همین سوژه که سه پایه ی دوربینش را با لب پایینی اش نگاه داشته است. آرنولد می گوید:" این همان ویژگی نیویورک است که من دوست دارم. مردم نیویورک؛ هر پوششی که داشته باشند، هر شخصیتی داشته باشند و هر شرایط روحی داشته باشند، طوری در خیابان های این شهر راه می روند که انگار در اتاق خانه شان هستند."
آقای آرنولد خود طرفدار اسکیتی است که در عکس برچسب Supreme روی آن حک شده؛ اما نه به اندازه ی زنی که آن را در آغوش گرفته و آرنولد تصویر وی را در خیابان بدفورد بروکلین ثبت کرده است. او توضیح می دهد:" در این تصویر زنی را می بینیم که کلاه، کت و زیرمانتویی مارک Supreme به تن کرده، و اسکیتی با همین عنوان را در پلاستیکی با همین برچسب در دست گرفته است. از نظر من این مارک، مارک بسیار جالبی است و مردم می خواهند به هر طریقی که شده لوگوی آن را به خود بچسبانند."
این اولین عکسی نیست که آقای آرنولد از مردی که تصویر لوئیس فراخان، رهبر جنبش "امت اسلام" بر پشت کتش طراحی شده عکس می گیرد. آرنولد می گوید:" من عاشق سبکی هستم که وی برای انتقال یک پیام سیاسی مهم از طریق پوشش خود اتخاذ کرده است."
آقای آرنولد می گوید تقابل خنده داری در این زوج وجود دارد:" به نظرم تضاد بسیار مضحکی در این عکس وجود دارد. این زوج وقت بسیاری را صرف تر و خشک کردن این سگ کوچک می کنند؛ اما در عین حال خزی به تن کرده اند که از سلاخی وحشیانه ی حیوانات به دست می آید."
در شهری که همه ی مردم سرگرم ابزار تکنولوژیک شخصی خود هستند، دیدن یک عابر پیاده با لباس فضانوردی در خیابان چیزی شبیه بازگشت به گذشته است. آقای آرنولد می گوید:" شما از کنار کسی که سرش توی تلفن همراهش است به راحتی عبور می کنید و حتی اگر آن شخص کسی باشد که تمام دنیا را با کامپیوتر کوچکی که در دست دارد تحت کنترل داشته باشد، توجه شما را به خود جلب نمی کند. اما این سوژه برای من نماد دوران عجیب و غریبی ست که در آن قرار داریم؛ یک آدم فضایی که در خیابان پنجم قدم می زند!"
این عکس در روز جهانی زنان که مصادف شده با تظاهرات اعتراضی جنبش "یک روز بدون زنان" ثبت شده است. بسیاری از کسانی که در این تظاهرات شرکت کردند، لباس قرمز بر تن داشتند. آقای آرنولد می گوید:" من مجذوب پیام هایی هستم که نحوه ی لباس پوشیدن افراد به ما منتقل می کند."