با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعهنظر یک آمریکایی راجع به انتخابات
۲۵ مهر ۱۳۹۶تنهایی خانم نظافت چی
۲۵ مهر ۱۳۹۶همسفر شراب (قسمت دوم - اتفاقی که نبایست بیفتد؛افتاد )
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاقیمتها و بازار دلار، چمدانهای خیابان منوچهری، بلهقربانگویی در سازمان نظام وظیفه، جواب سربالای ادارهٔ ارز وزارت علوم، سردرگمی در بانکهای دولتی و خصوصی، تلفنهای مکرر خداحافظی و توصیههای رنگارنگ... «سعی کنید بیشتر بمونید اونجا بهتون گرینکارد بدن»؛ «دیوونهاید برگردید!»؛ «حیف است که برید؛ اونور دنیا هیچ خبری نیست» و هزار جور نصیحت جورواجور. جالبترین نصیحت را پسرعموی ۱۱سالهام کرد که به من گفت: «داداش صادق! رفتی امریکا تفنگ بگیر همهٔ این امریکاییهای نامردو بکش». دو نفر بودیم و چهار چمدان داشتیم که طبق قانون هواپیمایی هر چمدان باید حداکثر ۲۳ کیلوگرم وزن داشته باشد. فکر میکنم بیشتر از بیست-سی بار چمدانها را وزن کردم و وسایلش را جابجا کردم تا بتوانیم به ترکیب مناسبی برسیم، عین پت و مت که مرتب با وسیلهای ورمیرفتند.
بعد از تحقیقاتی که کردیم میدانستیم که غذاهای خشک، لباس گرم، پتوی مسافرتی و روفرشی سبک جزء وسایل ضروری هستند که باید ببریم. اولش میخواستیم کلی کتاب همراه بیاوریم. چون چمدانها سنگینتر از حد شده بودند تصمیم گرفتیم کلاً هیچ کتابی جز قرآن همراه نیاوریم. نکتهٔ جالب این بود که حواسمان نبود و چند کتاب را با خود آوردیم: «یک عاشقانهٔ آرام» نادر ابراهیمی، «آینههای ناگهان» قیصر امینپور، «عارفانهها» شهید مصطفی چمران و «جایگاه زن در اندیشهٔ امام خمینی». برخلاف میلم نهجالبلاغه و «چهل حدیث» امام خمینی را نتوانستم بیاورم. اگر به خودم بود این دو کتاب را میآوردم.
یک لپتاپ اچ.پی. کامپک قدیمی داشتم که شش سال و نیم همدمم بود ولی دیگر به جز تایپ کردن و به اینترنت وصل شدن هنر دیگری از آن برنمیآمد. فایلهای لپتاپ را مرتب کردم و داخل فلشم ریختم. لپتاپ را به خانهمان در چالوس بردم تا مادرم بتواند از طریق آن با ما در ارتباط باشد. هرچه خاطرهٔ مصور و متنی داشتم روی همان حافظهٔ فلش بود که آن را هم در فرودگاه امام خمینی هنگام بازرسی جا گذاشتم. یک جورهایی بیخاطره به غربت آمدم. با چند میلیون تومان بدهکاری و هزار جور دغدغهٔ عجیب و غریب قدم به خاکی میگذاشتم که میدانستم عمدهٔ عناصر وجودم با آن ناآشناست.
بعد از تحقیقاتی که کردیم میدانستیم که غذاهای خشک، لباس گرم، پتوی مسافرتی و روفرشی سبک جزء وسایل ضروری هستند که باید ببریم. اولش میخواستیم کلی کتاب همراه بیاوریم. چون چمدانها سنگینتر از حد شده بودند تصمیم گرفتیم کلاً هیچ کتابی جز قرآن همراه نیاوریم. نکتهٔ جالب این بود که حواسمان نبود و چند کتاب را با خود آوردیم: «یک عاشقانهٔ آرام» نادر ابراهیمی، «آینههای ناگهان» قیصر امینپور، «عارفانهها» شهید مصطفی چمران و «جایگاه زن در اندیشهٔ امام خمینی». برخلاف میلم نهجالبلاغه و «چهل حدیث» امام خمینی را نتوانستم بیاورم. اگر به خودم بود این دو کتاب را میآوردم.
یک لپتاپ اچ.پی. کامپک قدیمی داشتم که شش سال و نیم همدمم بود ولی دیگر به جز تایپ کردن و به اینترنت وصل شدن هنر دیگری از آن برنمیآمد. فایلهای لپتاپ را مرتب کردم و داخل فلشم ریختم. لپتاپ را به خانهمان در چالوس بردم تا مادرم بتواند از طریق آن با ما در ارتباط باشد. هرچه خاطرهٔ مصور و متنی داشتم روی همان حافظهٔ فلش بود که آن را هم در فرودگاه امام خمینی هنگام بازرسی جا گذاشتم. یک جورهایی بیخاطره به غربت آمدم. با چند میلیون تومان بدهکاری و هزار جور دغدغهٔ عجیب و غریب قدم به خاکی میگذاشتم که میدانستم عمدهٔ عناصر وجودم با آن ناآشناست.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
همسفر شراب (قسمت دوم - اتفاقی که نبایست بیفتد؛افتاد )
مشاهده صفحه روایت ایرانیان از آمریکاقیمتها و بازار دلار، چمدانهای خیابان منوچهری، بلهقربانگویی در سازمان نظام وظیفه، جواب سربالای ادارهٔ ارز وزارت علوم، سردرگمی در بانکهای دولتی و خصوصی، تلفنهای مکرر خداحافظی و توصیههای رنگارنگ... «سعی کنید بیشتر بمونید اونجا بهتون گرینکارد بدن»؛ «دیوونهاید برگردید!»؛ «حیف است که برید؛ اونور دنیا هیچ خبری نیست» و هزار جور نصیحت جورواجور. جالبترین نصیحت را پسرعموی ۱۱سالهام کرد که به من گفت: «داداش صادق! رفتی امریکا تفنگ بگیر همهٔ این امریکاییهای نامردو بکش». دو نفر بودیم و چهار چمدان داشتیم که طبق قانون هواپیمایی هر چمدان باید حداکثر ۲۳ کیلوگرم وزن داشته باشد. فکر میکنم بیشتر از بیست-سی بار چمدانها را وزن کردم و وسایلش را جابجا کردم تا بتوانیم به ترکیب مناسبی برسیم، عین پت و مت که مرتب با وسیلهای ورمیرفتند.
بعد از تحقیقاتی که کردیم میدانستیم که غذاهای خشک، لباس گرم، پتوی مسافرتی و روفرشی سبک جزء وسایل ضروری هستند که باید ببریم. اولش میخواستیم کلی کتاب همراه بیاوریم. چون چمدانها سنگینتر از حد شده بودند تصمیم گرفتیم کلاً هیچ کتابی جز قرآن همراه نیاوریم. نکتهٔ جالب این بود که حواسمان نبود و چند کتاب را با خود آوردیم: «یک عاشقانهٔ آرام» نادر ابراهیمی، «آینههای ناگهان» قیصر امینپور، «عارفانهها» شهید مصطفی چمران و «جایگاه زن در اندیشهٔ امام خمینی». برخلاف میلم نهجالبلاغه و «چهل حدیث» امام خمینی را نتوانستم بیاورم. اگر به خودم بود این دو کتاب را میآوردم.
یک لپتاپ اچ.پی. کامپک قدیمی داشتم که شش سال و نیم همدمم بود ولی دیگر به جز تایپ کردن و به اینترنت وصل شدن هنر دیگری از آن برنمیآمد. فایلهای لپتاپ را مرتب کردم و داخل فلشم ریختم. لپتاپ را به خانهمان در چالوس بردم تا مادرم بتواند از طریق آن با ما در ارتباط باشد. هرچه خاطرهٔ مصور و متنی داشتم روی همان حافظهٔ فلش بود که آن را هم در فرودگاه امام خمینی هنگام بازرسی جا گذاشتم. یک جورهایی بیخاطره به غربت آمدم. با چند میلیون تومان بدهکاری و هزار جور دغدغهٔ عجیب و غریب قدم به خاکی میگذاشتم که میدانستم عمدهٔ عناصر وجودم با آن ناآشناست.
بعد از تحقیقاتی که کردیم میدانستیم که غذاهای خشک، لباس گرم، پتوی مسافرتی و روفرشی سبک جزء وسایل ضروری هستند که باید ببریم. اولش میخواستیم کلی کتاب همراه بیاوریم. چون چمدانها سنگینتر از حد شده بودند تصمیم گرفتیم کلاً هیچ کتابی جز قرآن همراه نیاوریم. نکتهٔ جالب این بود که حواسمان نبود و چند کتاب را با خود آوردیم: «یک عاشقانهٔ آرام» نادر ابراهیمی، «آینههای ناگهان» قیصر امینپور، «عارفانهها» شهید مصطفی چمران و «جایگاه زن در اندیشهٔ امام خمینی». برخلاف میلم نهجالبلاغه و «چهل حدیث» امام خمینی را نتوانستم بیاورم. اگر به خودم بود این دو کتاب را میآوردم.
یک لپتاپ اچ.پی. کامپک قدیمی داشتم که شش سال و نیم همدمم بود ولی دیگر به جز تایپ کردن و به اینترنت وصل شدن هنر دیگری از آن برنمیآمد. فایلهای لپتاپ را مرتب کردم و داخل فلشم ریختم. لپتاپ را به خانهمان در چالوس بردم تا مادرم بتواند از طریق آن با ما در ارتباط باشد. هرچه خاطرهٔ مصور و متنی داشتم روی همان حافظهٔ فلش بود که آن را هم در فرودگاه امام خمینی هنگام بازرسی جا گذاشتم. یک جورهایی بیخاطره به غربت آمدم. با چند میلیون تومان بدهکاری و هزار جور دغدغهٔ عجیب و غریب قدم به خاکی میگذاشتم که میدانستم عمدهٔ عناصر وجودم با آن ناآشناست.
مطالب مرتبط
همسفر شراب (قسمت سی و هشتم-بخش دوم)
۱۵ مهر ۱۴۰۱
با استاد راهنمایم ساعت هشت صبح جلسه دارم. از وقتی که برای فرصت مطالعاتی طولانی رفته به گوگل، چارهای جز این نیست که یا اول صبح یا دم غروب جلسه داشته باشیم.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهشتم-بخش اول)
۳۰ شهریور ۱۴۰۱
دو خانم جوان که مثل لبنانیها چادر سیاه سر کردهاند و چند خانم محجبهٔ دیگر. باید برگردیم به سرسرا برای گرفتن دفترچهٔ برنامهٔ همایش.
مطالعهسوالات معلم
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
معلم دبستان این سوالات رو قبل از شروع شدن سال تحصیلی از والدین پرسیده است
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیوهفتم-بخش اول)
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
صبح زود راهی دیترویت میشویم. صبح آنقدر زود است که جاده خلوت باشد و من، تنها بیدار جاده که پشت فرمان نشستهام و بقیه خوابند.
مطالعههمسفر شراب (قسمت سیو ششم-بخش پنجم)
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
میخواهد خانهاش را بفروشد. میپرسم هنوز زیر قرض بانک است؟ میگوید بله. کنجکاو میشوم در مورد نرخ سود بانکها. میگوید خیلی ساده است. قرار بوده ۲۰ سال و هر ماهی ۲۵۰۰ دلار بدهیم برای خانهای که ۲۵۰ هزار دلار میارزد.
مطالعهآخرین مطالب
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
ما به ملتی با بیماری مزمن خشونت، تنهایی، افسردگی ، تفرقه و فقر تبدیل شدهایم ویدئوهای تحلیلی رابرت اف کندی...
مطالعهمستند وضعیت شکست ( Fail State )
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
مستند وضعیت شکست Fail State کارگردان : الکس شبانو محصول : سال 2017 آمریکا ژانر : اجتماعی زبان: انگلیسی -...
مطالعهاصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
اصلی ترین عوامل شکل گیری اتحاد میان آمریکا و اسرائیل ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهآمریکا همیشه مهمترین متحد اسرائیل...
مطالعهچرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
چرا نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا اینقدر به اسرائیل اهمیت می دهند؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : رسانه UNPacked از اوباما تا...
مطالعهداستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
داستان اسرائیل چگونه برای مردم آمریکا روایت شده است؟ ویدئوهای تحلیلی منبع : شبکه الجزیرهدر این این ویدئو از برنامه...
مطالعه